وجود به عنوان یک شرایط اجتماعی ، یادداشتی در مورد مقدمه کتاب بینوایان

تأخیر در کتاب فقرا

کار فیودور داستایوسکی.

نویسنده: آریا آزاد.

بیش از هر کتاب دیگری از داستایفسکی ، کتاب Poor People را می توان بازتابی از شرایط اجتماعی جامعه ای که در آن زندگی می کرد ، دانست. این کتاب بیش از هر مفهوم دیگری ، اساس چگونگی زندگی در شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه در نظر گرفته شده است ، و علی رغم بیان بسیاری از این مفهوم در تأثیر ناآرامی های اجتماعی ، در بخشهای آخر کتاب متوجه می شویم که نابسامانی های اجتماعی بازتاب فردی دارد ، نه تنها ناشی از شرایط نامساعد ، اما همچنین می تواند محصول شرایط اجتماعی مطلوب باشد. وقایع این کتاب به صورت مکاتبه بین دو نفر اتفاق می افتد که یکی از آنها از ابتدای زندگی در دنیای زندگی اجتماعی زندگی می کند (ماکار الکسوویچ) و دیگری کودکی خود را در روستایی خارج از شهر گذرانده است ، اما اوضاع به نوعی بر خانواده اش غلبه می کند. (واروارا) داستایفسکی خصوصیات روانشناختی افرادی را توصیف می کند که دانش آنها از ماهیت زندگی و جهان محصول بینش عمیق نیست بلکه جهان بینی است. تحت تأثیر شرایط تحمیل شده توسط نظام حاکم بر جامعه بر طبقات مختلف اجتماعی است. به همین دلیل ، درک درستی از شرایط اجتماعی مسیری از پیش تعیین شده را ایجاد می کند که در آن طبقات مختلف اجتماعی حرکت می کنند و بنابراین ، در موقعیت های ناپایدار اجتماعی ، منجر به عدم تمایل توده ها می شود. آگاهی نتیجه پیمودن مسیری نادرست نیست که منجر به شکست شود ، بلکه عدم رضایت ناشی از نتیجه نامطلوب حرکت در این مسیر است. در حالی که اساس پیمودن این مسیر در ندیدن پایان این مسیر است ، زیرا دستیابی یا عدم دستیابی به هدف این مسیر تحت تأثیر شرایط حاکم بر جامعه است ، اما طبقات مختلف اجتماعی حضور خود را در زمان حاضر از نظر موفقیت فدا می کنند. آنها این کار را در زمانی انجام می دهند که متغیر باشد و تحت شرایط تحمیل شده توسط نظام جامعه حاکم باشد. به دلیل این روند ، کسانی که شرایط متغیر ایجاد شده توسط تعارضات اجتماعی بین طبقات مختلف برای آنها لازم است ، آنها در از بین بردن این درک هستند که اشکال متغیر یا متلاطم جامعه در دوره های مختلف تاریخی بر طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد. من درخواست کردم

با چنین تعبیری ، “جامعه مملو از افرادی است که گرچه از وضعیت ناسالم حاکم بر جامعه ناراضی هستند ، اما خود محرک چنین شرایطی هستند و در میان آنها افرادی هستند که بر اساس تضادهای اجتماعی شرایط مطلوبی دارند”. آنها سعی می کنند حضور خود را در قالب نقشی ثابت بیان کنند که وجود طبقات ضعیف جامعه برای ظرفیت طبقات بالای جامعه ضروری است. تفاوت در سیستم ذهنی دو شخصیت اصلی داستان (ماکار الکسیویچ و واروارا الکسیونا) از نظر ایجاد تفسیری از طبیعت جهان ، معنای زندگی و سایر جنبه های وجود ، روشن است که مجموعه ای از عواطف ، احساسات و افکار افراد در سطوح مختلف یک جامعه بازتاب همان چیزی است که سیستم حاکم بر جامعه در آن القا می کند ذهن هر گروه اجتماعی ، داستان افرادی است که از ابتدا در شهر زندگی می کردند و هیچ استقلال از موقعیت اجتماعی خود نداشتند. در همین حال ، کسانی که تحت تأثیر یک تجربه بدوی (Varvara Alexiona) ، از آنچه جامعه می خواهد در ذهن توده مردم القا کند ، آگاه هستند ، در مقایسه با آنچه که زیست شناسی انسان برای یک زندگی مطلوب است ، با آنچه جامعه بیولوژیکی به آن تحمیل می کند ، دچار یک اختلال روانی هستند. در عین حال ، این افراد وقتی با الزامات اجتماعی روبرو می شوند ، مجبور می شوند سرنوشتی را که جامعه در مسیر آنها قرار می دهد ، تسلیم کنند ، یا به قول داستایوسکی ، هر چه مشیت باشد. مشکلات ، دگرگونی ها و اختلال روانی واروارا الکسیونی در انتهای داستان درباره ناآگاهی از آینده اش و آنچه برایش اتفاق خواهد افتاد ، دقیقاً محصول این روند است. در نتیجه ، این کتاب ، مانند سایر کتاب های داستایوسکی ، داستان افراد سرکشی است که همانطور که نابود می شوند و در ورطه آنچه مضر است ، فرو می روند ، هنوز دانش کمی از آنچه مخرب و سرکش است ، دارند. با این تفاوت که داستایفسکی جوان در این کتاب ، اولین کتاب او ، فاقد بلوغ ، تأمل و دقت دوره های پس از جوانی است ، اما در عین حال ، این کتاب به عنوان اولین اثر یک نویسنده مشهور ، یک شاهکار ادبی باقی مانده است. این از اولین تجربیات مکتوب او بود.