عمومی

دانشگاه آنها ، دانشگاه ما – ویرجیل


امان فقیفی / گروه جغرافیای شهری ، دانشگاه دورام / مترجم / محقق

دقیقاً یک دهه پیش ، در اوج جنبش 88 ، ما با گروهی از دانشجویان آشنا شدیم که موافقت کردند که پاسخی برای تغییرات سریع پیرامون ما بیابند. پس از آن کودکی به نام “آکادمی موازی” به دنیا آمد. آکادمی موازی قرار بود به مرزهای رسمی دانشگاه حمله کند و قدرت و قدرت آن را بی ثبات کند. قرار بود همه 88 سرنشین همزمان خیابانهای دانشگاه ما را فتح کنند. از این منظر ، سال 99 ، وقتی به اوج سال 88 نگاه می کنم ، آن دادخواست و دادخواست هنوز زنده است:

“اکنون نیروهایی که به نوعی محصول سیستم دانشگاهی است ، اقداماتی علیه آن انجام داده اند و خود را برای انتقاد عملی آکادمی و تمام خصوصیات آن آماده می کنند ، و فضای خود را بازیابی می کنند و آن را به دست می آورند” (از متن بیانیه دانشگاهی موازی).

اما چرا این ادعا ، این قیام علیه مرزهای رسمی دانشگاه ، هنوز زنده است؟ پاسخ این سؤال را از یک متفکر پیدا می کنم که سرنوشت من را در همان جنون سال 1988 تغییر داد: هنری لففر ، فیلسوف ، جامعه شناس شهری و پدر معنوی انقلاب می در فرانسه. خیابان های دهه گذشته تجربه کاملاً جدیدی برای من بوده است. نه تنها به این دلیل که من در حرکات شهری زندگی نکردم. اما به دلیل ظاهر جدیدی که در خیابان داشتم. من با نوشتن Lefebvre در خیابانهای 1988 سرگردان شدم و دایره سوسو زدن را پشت شیشه هایش دیدم. از نظر جسمی ، من از مطالعات معمول شهری در دانشگاه در خیابان دوری کردم. گویی ارتباط با دانشگاه و خیابان فقط از طریق عبور و اصلاح آموزه های سیستم رسمی آموزش امکان پذیر است.

ایده های Lifebufer را می توان در یک جمله خلاصه کرد: “فضای اجتماعی تولید اجتماعی است”. ایده “تولید فضا” تعریف جدیدی را به فضا می بخشد. مکان دیگر فقط با قاب بدنی برابر نیست. از این منظر ، خیابان دیگر فقط آسفالت ، میز و چراغ راهنمایی نیست و دانشگاه دیگر کلاس ، استاد ، درس و کتاب نیست. “تولید” فضا ما را از درها و دیوارهای مکانهای خنثی و ناکارآمد جدا می کند و ما را به سمت “روابط اجتماعی” آنها سوق می دهد. تولید فضا به ما می گوید که همه جا ، از اتاق خواب تا خیابان و دانشگاه ، با فرایندهای تاریخی شکل می گیرد. تاریخچه نزاع ، تبانی و اتحاد نیروها در همه جا. بر این اساس ، اگر به جای دانشگاه روی “تولید دانشگاه” تمرکز کنیم ، بلافاصله با سؤالات زیر روبرو خواهیم شد: اگر فضای دانشگاه مانند هر فضای دیگر “تولید” شود ، پس تولیدکنندگان آن کیست؟ از چه ابزار و تجهیزات برای ساخت آنها استفاده می کند؟ چگونه آنها از تولید آن بهره می برند؟ خریداران و کاربران این محصول اجتماعی چه کسانی هستند؟

ایده “تولید فضا” تعریف جدیدی را به فضا می بخشد. مکان دیگر فقط با قاب بدنی برابر نیست. از این منظر ، خیابان دیگر فقط آسفالت ، میز و چراغ راهنمایی نیست و دانشگاه دیگر کلاس ، استاد ، درس و کتاب نیست.

این سؤالات دقیقاً همان چیزی است که پرونده دانشگاه را زنده و خوب نگه می دارد. مشکل دانشگاه مشکل تولید فضای دانشگاهی است. معمولاً ساده ترین پاسخ (و ایدئولوژی طنز) به ما داده می شود: دانشگاه مکانی برای تدریس علوم است. علمی که بعداً مشکلات جامعه را “حل” می کند. این پاسخ به ظاهر ساده آنقدر برای ما واضح است که ریشه های عقیدتی آن را نمی بینیم. برای ما طبیعی است که دانشگاه مکانی برای تدریس علوم است. اینجاست که ایدئولوژی باید از آن ناشی شود. عملکرد ایدئولوژی چیزی نیست جز “طبیعی سازی” امور روزمره. ایدئولوژی وارد زندگی روزمره می شود و فراتر از تکرار ، واضح و طبیعی به نظر می رسد. به همین دلیل روزمره ها و رویه های روزمره طبیعی می شوند. این ایدئولوژی البته با کمک طیف وسیعی از عوارض جانبی به آگاهی جمعی ما متصل است. برای مثال بارها شنیدیم که “دانشگاه جایی برای فعالیت سیاسی نیست”. همه روزه با گروه غالب دانشجویان روبرو می شویم که به ما یادآوری می کنند که “سیاسی” نباشیم امور دانشگاه. آنچه برای اکثر دانش آموزان روشن است این است که “سیاست والدین ندارد”. برخلاف تصور عامه ، این گفته ها ماهیت سیاسی دارند. شکی نیست که این سیاست سیاسی است. درعوض ، باید پرسید که سیاست کنونی و فرار گروهی در چیست؟

تولید فضا به ما امکان می دهد تا چیزهای طبیعی را “از بین ببریم” و آنچه را که در آگاهی جمعی ما ریشه دارد ، تغییر دهیم. تولید فضا درک ما از محیط اطراف ما را تغییر می دهد و به ما می گوید که چگونه و با کدام گروه همان بی تفاوتی ایجاد شده است ، این هشدار گفتار و اقدام سیاسی و اهداف را در بر می گیرد. چشم انداز تولید فضا از محکومیت یا بی تفاوتی دانشجویان نسبت به امور “طبیعی” و “طبیعی” دانشگاه صحبت نمی کند ، بلکه نشان می دهد که دانشگاه مانند هر کالایی دیگر محصول سازوکارهای ایدئولوژیک است. آیا ایدئولوژی چیزهای طبیعی به اندازه کافی برای دنبال کردن و سؤال از خودمان است که چه چیزی باعث می شود طبیعت “چطور” طبیعی جلوه کند؟

اینجاست که ایدئولوژی باید از آن ناشی شود. عملکرد ایدئولوژی چیزی نیست جز “طبیعی سازی” امور روزمره. ایدئولوژی وارد زندگی روزمره می شود و فراتر از تکرار ، واضح و طبیعی به نظر می رسد. به همین دلیل روزمره ها و رویه های روزمره طبیعی می شوند.

برگردیم به تولید کالج. در مورد این محصول اجتماعی در دهه نود چطور؟ اولین و شاید مهمترین ویژگی این ساختار اجتماعی “غیر سیاسی” است. خاک و آب در چند دهه گذشته بر اساس تفکیک “علم” و “سیاست” در دانشگاه ساخته شده است. معتمدان (سازندگان ، سازندگان و کاربران) حوزه دانشگاه با تأکید بر علوم در قالب رشته های مختلف و تخصیص هر علم به بخشی از دنیا در اطراف خود ، از یک سو روابط بین علوم را از بین بردند و از طرف دیگر واقعیت خارجی را تقسیم کردند. هر علمی موضوع متمایز خود را دارد. نتیجه این است که جهان خارج طبق علوم مختلف طبقه بندی می شود. جغرافیا ، برق ، مکانیک ، شهرسازی ، هنر ، حقوق ، جامعه شناسی و غیره هر قطعه از واقعیت خارجی را موضوع علم خود قرار می دهد. آنچه در این ساختار ایدئولوژیک از بین می رود ادغام جهان خارج است. از بین بخش های دانشگاهی که ما ارائه داده ایم ، جهان یکی است. آبهای آن از خاک و معادن جدا نشده است ، همانگونه که متابولیسم بیولوژیکی آن از فعل و انفعالات شیمیایی و جسمی جدا نیست و رابطه آن بین اعضای جامعه آن چیزی جز مهندسی ، قوانین قانونی و زیبایی شناسی محیطی آن نیست. اما ایدئولوژی دانشگاهی همه روابط و روابط بین این جهان یکپارچه را تقسیم کرده است. معماران هیچ ارتباطی با وکلا ندارند ، هنرمندان هیچ ارتباطی با مهندسین و معماران ندارند و پزشکان هیچ ارتباطی با صنعت و جامعه شناسان ندارند. امروز بر آگاهی جمعی ما حاکم است که هر یک از این علوم در یک زمینه خاص و “متخصص” است. نتیجه این علم انضباطی و تخصصی ، کشیدن دیواری نامرئی بین اعضای جامعه است. هر اصلی گروهی از دانش آموزان را ایجاد می کند. همین طبقه بندی بعداً خود را در قالب تخصص در جامعه نشان می دهد. اما آنچه نادیده گرفته می شود ، ارتباط این علوم است. اگر از منظر وسیع تری به آن نگاه کنیم ، متوجه می شویم که کار دانشگاه چیزی غیر از تکه تکه کردن دنیای پیرامون آن و اختصاص هر قطعه به رشته های تخصصی نیست. نتیجه این جدایی و تخصص چیزی جز سیاسی کردن نیست. از آنجا که همه فقط مسئولیت “حوزه تخصص” خود را دارند ، جامعه بیش از این که چاره ای برای این رشته ها باشد. به عبارت دیگر ، اگر مجموعه ای از علوم تخصصی را جمع آوری کنیم ، موارد هنوز هم خاص خواهند بود. برخلاف تبلیغات متخصصان جامعه ، با جمع جبری علوم فنی ، انسانی ، فنی و پزشکی مساوی نیست. پشت این همه ، روابط اجتماعی وجود دارد. روابطی که از طریق آن نیرو جریان می یابد و حرکت می کند. این رابطه دقیقاً همان چیزی است که علوم دانشگاهی نمی خواهند آن را درک کنند.

معتمدان (سازندگان ، سازندگان و کاربران) حوزه دانشگاه با تأکید بر علوم در قالب رشته های مختلف و تخصیص هر علم به بخشی از دنیای اطراف خود ، از یک سو ، روابط علوم را از بین بردند و از طرف دیگر واقعیت خارجی را تقسیم کردند. هر علمی موضوع متمایز خود را دارد.

در تصویر غالب ، موسسه دانشگاه محل انتقال دانش از استاد به دانشجو است. در این تصویر دانش آموز ایده آل کسی است که “درس” خود را به خوبی می خواند و با بالاترین “مدرک” فارغ التحصیل می شود تا بعداً بتواند در حوزه تخصصی خود به جامعه خدمت کند. اما چه چیزی از صحنه در این نمایش مسلط ناپدید شده است؟ روابط اجتماعی غالب در دانشگاه. در اینجا هیچ تصویری از رابطه معلم و دانش آموز وجود ندارد. از گسترش اساتید و استثمار دانشجویانشان در قالب کار مطالعاتی ، از تجربه هراسناک دانشجویان هنگام عبور در مقابل نیروهای امنیتی ، از درگیری های جنسی و آزارهای جنسی اعضای هیئت علمی و غیره.

برخلاف تبلیغات متخصصان جامعه ، با جمع جبری علوم فنی ، انسانی ، فنی و پزشکی مساوی نیست. پشت این همه ، روابط اجتماعی وجود دارد. روابطی که از طریق آن نیرو جریان می یابد و حرکت می کند. این رابطه دقیقاً همان چیزی است که علوم دانشگاهی نمی خواهند آن را درک کنند.

اما حرمت تخصص چیزی مهمتر از صحنه را حذف می کند: رابطه دانشگاه با خیابان. تجربه ایجاب می کند که شما در کتاب های خود دانش آموز خوبی باشید و بوی سبز نداشته باشید. با این حال ، این نمایندگی به ما نمی گوید که حداقل در تاریخ معاصر دانشگاه ، جامعه در صدر بسیاری از وقایع بوده است. بسیاری از جنبش های اجتماعی و بسیاری از پرونده های اجتماعی در داخل دانشگاه و در بین دانشجویان آغاز شد. ایدئولوژی علم تخصصی نه تنها بین رشته های مختلف دیواری ترسیم می کند ، بلکه یک دیوار غیرقابل نفوذ بین دانشگاه و خیابان را نقاشی می کند. تخصص در باور غیرقانونی در نظامی سازی ، تمام تلاش خود را می کند تا این دانشجویی قدرت عقیم و برتر شود. ابتدا با سلاح های “ایدئولوژیک” ، اگر با باتوم و گاز اشک آور نباشد.

بیایید دوباره به یاد داشته باشید ’88. برای چند روز و ماه ، حوزه علمی دانشگاه را بازیابی کردیم. ما در اطراف کلاس و در کنار حیاط ملاقات می کردیم و در مورد جامعه و خیابان صحبت می کردیم. تاریخ تا چه اندازه علاوه بر تخصص ما ، مسئولیت مسئولیت را بر دوش ما قرار داده است. گویا همه ما با روشی ناگفته می دانیم که توسعه تاریخ اول از دانشگاه می گذرد. می دانستیم که باید سنگرها را در اینجا در وسط کلاس ببندیم. می دانستیم که آنها تمام تلاش خود را برای خلع سلاح دانشگاه می کنند. ما می دانستیم که آنها یک دانشگاه غیرمسئولانه و غیرمسئولانه برای جامعه می خواهند و ما دانشگاهی را می خواستیم که مسیر آینده جامعه را مشخص کند.

بیایید با Lefebvre صادق باشیم: هر ایدئولوژی بقا باید بتواند در محیط های اجتماعی “حفر” شود. فضاهای اجتماعی عرصه ای برای درگیری های پی در پی بین افراد و گروههای مختلف است. در همین حال ، برنده کسی است که خود را در شیء فضایی تجسم می دهد. در این مبارزه آنها به دنبال ایجاد دانشگاه خود هستند و ما مشتاقانه می خواهیم دانشگاه خود را ایجاد کنیم. سوت مسابقه را تمام می کند ، اما تاریخ خواهد گفت.

فضاهای اجتماعی عرصه ای برای درگیری های پی در پی بین افراد و گروههای مختلف است. در همین حال ، برنده کسی است که خود را در شیء فضایی تجسم می دهد. در این مبارزه آنها به دنبال ایجاد دانشگاه خود هستند و ما مشتاقانه می خواهیم دانشگاه خود را ایجاد کنیم. سوت مسابقه را تمام می کند ، اما تاریخ خواهد گفت.

برای ورود به پیام رسان Telegram ، کانال پیام رسان پیام دو هفته ای ، اینجا را کلیک کنید.

جهت دیدن مقالات بیشتردر مجموعه مطالب عمومی کلیک کنید 


منبع خبر: دانشگاه آنها ، دانشگاه ما – ویرجیل

مسوولیت کلیه محتوای سایت بر عهده منابع اصلی بوده و بانک مشاغل اینفوجاب هیچ مسوولیتی در قبال محتوا ندارد.

دکمه بازگشت به بالا