عمومی

چه کسی شهر را ساخته است؟


چرا درگیری های شهری در پروژه های تحول اجتماعی مهم است؟ اهمیت بازیابی فضاهای عمومی در جنبش های اجتماعی چیست؟ و در این لحظه تاریک ناهمگونی شدید شهری و نابرابری اجتماعی ، چگونه باید دوباره فکر کنیم که چه چیزی ممکن است؟ برای برخی از این سؤالات در 24 اکتبر 2013 با دیوید هاروی صحبت کردیم. هاروی استاد برجسته مردم شناسی و جغرافیا در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک سیتی و مدیر مرکز مکان ، فرهنگ و سیاست و نویسنده چندین کتاب پیشگام از جمله عدالت اجتماعی و شهر (1973) ، محدودیت های سرمایه (1982) ، فضاهای امید (2000) است. ) ، “تاریخ نولیبرالیسم” (2005) و “شهرهای شورشی: از حق به شهر تا انقلاب شهری” (2012). در این مصاحبه ، هاروی توضیح می دهد که چگونه درگیری های شهری و کیفیت زندگی شهری در محلات برای درک پویایی های مبارزه طبقاتی ضروری است. وی بر اهمیت پیوند مبارزات در پروژه های تحول اجتماعی تأکید کرد و خواستار تجسم دوباره طبقه کارگر شد تا “همه افرادی که زندگی شهری را تولید و بازتولید می کنند” باشد.

برای افراد و جنبشهای علاقمند به تحولات اجتماعی و سیاسی ، اهمیت درگیری بر سر فضای شهری (یا فضا و تولید آن به طور کلی) در دستیابی به تحولات اجتماعی چیست؟

من یک چارچوب نظری ساده را که از مطالعات و نوشته‌هایم در جلد دوم سرمایه تهیه شده ، برای شما ارائه خواهم داد. استدلال عمومی ساده مارکس این است که ارزش مازاد و سود در عمل تولید ایجاد می شود. البته بخش اول سرمایه پوششی است که همه در مورد تولید می خوانند. اما حتی در جلد اول ، مارکس توضیح می دهد که هیچ ارزشی نمی توان داشت مگر اینکه در بازار تحقق یابد. بنابراین ، همانطور که گروندریس می گوید ، این اتحاد متناقض بین تولید و ادراک است که واقعاً مهم است که سرمایه مهم باشد.

حال اگر به این موضوع فکر کنید ، می بینید که تولید مقدار اضافی ایجاد می کند ، اما می بینید که ارزش لزوماً به جایی که تولید می شود نیست – ارزش در جای دیگر حاصل می شود. به عنوان مثال ، ارزش در یک کارخانه چینی می تواند تولید شود و فروشگاه والمارت در کلمبوس ، اوهایو و جاهای دیگر این امکان را فراهم می آورد. بنابراین ، شهرنشینی از بسیاری جهات تحقق ارزش مازاد است. بین جریان سرمایه بین تولید و ادراک رابطه اساسی وجود دارد و درگیری ها در منطقه پایتخت به همان اندازه مهم است که اختلافات در تولید و ایجاد ارزش دارد.

اکنون ، کارگران می توانند برای دستمزد بالاتر و شرایط بهتر کار تلاش کنند و ممکن است در فرایند تولید موفق شوند. اما از دیدگاه آنها پول بیشتری کسب می کنند ، به خانه می روند و ناگهان متوجه می شوند که باید پول را به صورت اجاره بالاتر ، هزینه کارت اعتباری ، قبض تلفن و موارد مشابه به بورژوازی برگردانند. بنابراین نگرانی در مورد جایگاه کارگر وجود دارد که نه تنها آنچه در نقطه تولید اتفاق می افتد بلکه هزینه های بالای مسکن ، هزینه های پرداخت کالاها و خدمات در فروشگاه ها ، هزینه های پنهان در پرداخت وام های خانه و همه اینها دغدغه کارگر است.

بنابراین ، به نظر من ، این دو شکل از مبارزه طبقاتی ، که در بسیاری از تئوری ها کاملاً از هم جدا شده اند ، دارای وحدت متناقض هستند. بنابراین مبارزات در شهرها برای زندگی روزمره به همان اندازه مهم است که در محل کار باشد. این واحد همیشه برای من مهم بوده است ، گرچه بسیاری ترجیح می دهند آن را تصدیق نکنند.

بنابراین ، چگونه شهرها تشکیل می شوند ، هزینه های زندگی ما چگونه است ، چگونه درآمد اجاره به جاهای مختلف جابجا می شود و چگونه همه گت ها با این درگیری شکل می گیرند. در اینجا باید در مورد گتوهایی که قبلاً برای فقرا بود ، بگوییم ، اما اکنون ثروتمندان گتوها را برای خود ساخته و خود را به جهان محدود می کنند.

بنابراین می بینم که این یک مسئله است ، گرچه بین آنچه در نقطه تولید اتفاق می افتد و آنچه در فضای زندگی اتفاق می افتد ، آنچه من آن را وحدت پارادوکسیکال می نامم. حال ، استدلال من این است که شما می توانید در نقطه تولید برنده های بزرگی داشته باشید و بعد همه را در فضای زندگی از دست دهید. افزایش اجاره بها کارگران را آزار می دهد – و اگر به طور کلی به سرمایه نگاه کنیم می توانیم اکنون آن را ببینیم – با گران شدن اجاره مسکن ، هزینه تلفن و موارد مشابه ، این مازاد از کارگران گرفته می شود. این برای من مهم است وقتی به دانش آموزان می آموزم. از لحاظ تئوری می توانم در مورد محل کار به آنها آموزش دهم ، اما بیشتر دانش آموزان در محل کار نیستند. اما اگر شروع به صحبت در مورد اجاره آنها بپردازید ، آنها دقیقاً می دانند که در مورد چه چیزی صحبت می کنید. شما به آنها می گویید که برای همین موارد می جنگند و سپس در یک مبارزه طبقاتی درگیر می شوند. از نظر من درک پویایی های مبارزه طبقاتی و همچنین مبارزه برای فضای شهری و کیفیت زندگی روزمره در محله بسیار مهم است. نکته شگفت انگیز در مورد سرمایه ، انعطاف پذیری فوق العاده آن است: اگر در اینجا از دست بدهد ، در آنجا پیروز خواهد شد. ما دوره ای در سوسیال دموکراسی داشتیم که محل کار وی منقبض شد و او سعی کرد مازاد را از این سازوکارهای دیگر بازیابی کند. فکر می کنم جای تاسف دارد که از بسیاری جهات تفکر ، از جمله در سنت مارکسیستی ، آنچه در جای زندگی اتفاق می افتد مسئله ثانویه است. اگر همه آن را یک نکته ثانویه قلمداد کنند ، آنگاه سرمایه خوشحال است زیرا آنها به این عرصه به عنوان بخشی از پویایی مبارزه طبقاتی نزدیک نمی شوند. به نظر من ، اتحاد متناقض بین تولید و ادراک در نحوه تفکر درباره رابطه تولید ارزش و ارزش اضافی و درک آن از اهمیت برخوردار است.

البته یکی از مشکلات نظریه مارکسیستی این است که هیچ کس جلد دوم سرمایه را روی روند ادراک نمی خواند. همه در مورد فرآیند تولید صحبت می کنند ، اما هیچ کس در مورد روند تحقق بحث نمی کند. جلد دوم کتابی بسیار کوشا است ، اما فکر می کنم نادیده گرفتن این بخش جدید عیب نقص در تحلیل بنیادی است که وحدت بین تولید و ادراک را نمی بیند.

در حالی که ریشه های شهری شورش ها در پارک گزی در استانبول متمرکزتر است ، این ریشه ها در قیام های عرب کمتر دیده می شود – اگرچه به عنوان مثال مصر بحران مسکن بود و ناتوانی جوانان در تأمین مسکن برای شروع زندگی خانوادگی یک مشکل شایع است. . تفاوت بین یافتن بحران شهری در این دو قیام را چگونه تشخیص می دهید؟

خوب ، من یک متخصص در استانبول یا قاهره نیستم ، بنابراین باید بگویم شرم آور بودن که یک کارشناس جهان در مورد چیزهایی باشم که درباره آنها نمی دانم. با این حال ، من درست قبل از شورش ها در استانبول بودم ، اما آنقدر در مورد استانبول می دانم که دیدم که این روند از یک روند شگفت انگیز از توسعه شهری عبور می کند. بالابرهای ساختمانی همه جا بودند! اقتصاد ترکیه دومین اقتصاد در حال رشد در جهان است و البته ساخت و ساز و شهرسازی در رشد آن نقش دارد. اما این حباب است و مردم در حباب حرکت می کنند. من خیلی دوست نداشتم زیرا به رادیو در آنجا رفتم و به آنها گفتم که استانبول درست قبل از تصادف مرا به یاد مادرید انداخت. مبارزات زیادی علیه جابجایی در استانبول صورت گرفته است. خوشبختانه برای من ، همکارانی داشتم که مرا به نقاط مختلف شهر می بردند و مرا از کارهای نوسازی و محرومیت که در حال انجام بودند مطلع کردند. به نظرم جنبشهای اجتماعی و اجتماعی نگران این وضعیت هستند. اعتراضاتی علیه این پروژه های کلان که دولت برای شهر برنامه ریزی کرده بود ، صورت گرفت. وقتی برنامه های میدانی [تقسیم] اعلام شد که من از دیدن واکنشی تعجب نکردم. اما طبق اطلاعات موجود ، این واکنش به طور کلی به عنوان مصر و شمال آفریقا متمرکز نشده است. بسیاری از مبارزات در شمال آفریقا شورش های مکرر در نان بوده است که در طی پنج تا پنج سال گذشته رخ داده است. هزینه بالای زندگی مسئله ای جدی است ، اما مردم نیز شاهد افزایش فزاینده نابرابری بودند که در اطراف آنها بوجود می آید ، بنابراین به وضوح فساد زیادی مشاهده می شود. هنگامی که خیزش های عرب در قاهره فوران کرد ، اولین چیزی که من در مورد آن فکر کردم این بود که چقدر با انقلاب پاریس در پاریس مشابه بودند. امروز پاریس و قاهره شباهت های جالبی دارند. پاریس در سال 4 تصمیم به رهایی از پادشاه لوئیس فیلیپ گرفت. آنها از شر شر خلاص شدند ، اما این قسمت آسان بود. به این تاریخ 7 فوریه گفته می شود. مشابه قیام های مصر در 7 ژانویه که منجر به سقوط مبارک شد. در پاریس چند ماه بعد ، در طی قیام 9 ژوئن ، کارگران با یک دستور نظامی و سرکوب سرکوب بازسازی شدند. در پاریس ، دانش نحوه برخورد با مردم الجزایر ، که پس از آن مستعمره فرانسه بود ، به فرانسه منتقل شد. دستگاه نظامی با افراد در بلوارها مانند اهداف استعماری رفتار می کند و آنها را شلیک می کند. این پایان قیام بود. آنچه در مصر در تاریخ 3 ژوئیه اتفاق افتاد ، پس از حمله ارتش در تاریخ 3 ژوئن ، شبیه روزهای ژوئیه است. اما در قاهره این یک انقلاب سوسیالیستی نبود ؛ بیشتر جمهوری بورژوازی با هدف از بین بردن فساد و نابرابری انجام می شد و به دنبال ایجاد جامعه ای دموکراتیک تر بودند. من مطمئن نیستم که این شبیه سازی چقدر مفید است و تا چه حد می توانم جلو بروم. همچنین اتحاد آشکاری از قدرتهای نوظهور در قاهره وجود داشت که می تواند شباهت هایی با استانبول داشته باشد. جنبش های کارگری در قاهره ظاهر شدند – مدتی ادامه داشتند. بنابراین یک جنبش کارگری وجود داشت که به آن پیوست ، جنبش جوانان به وضوح ناراضی بود ، و ساکنان شهر از نابرابری ، هزینه بالای زندگی و فساد ناراضی بودند. اما اتحاد در قاهره بسیار ناهمگن بود و فکر می کنم همین مورد برای استانبول نیز صادق است. به عنوان مثال ، در استانبول ، هواداران فوتبال باشگاه طبقه کارگر (Beqitash) به اعتراضات پیوستند. آنها از شعارهای جنسی که فمینیستها با آن مخالفت کردند ، دفاع کردند. به آنها گفته شد که باید شعارهای خود را تغییر دهند ، و این کار را کردند. بنابراین ، در هر دو مورد ، اتحادهای ناهمگن متمرکز بر نارضایتی از رژیم که به شیوه ای اقتدارگرا عمل می کرد و تحمل عقیده را نداشتند. من نمی گویم که هر دو انقلاب انقلابی سوسیالیستی بودند. شورش های شهری در مورد نارضایتی بود. در استانبول – یک مورد کلاسیک بسیار شبیه به پاریس – دولت مرکزی ترکیه به استانبول علاقه ای ندارد. استانبول ، مانند سایر شهرهای بزرگ ، مرکز مخالفت است. بنابراین ، در حالی که خود دولت واقعاً با شهرها خصمانه نیست زیرا از این نوع توسعه شهری بهره می برد ، مطمئناً مردم را در این مناطق فراخوان نمی دهد.

هویت (یا نابرابری) فتح وال استریت و قیام های عرب هنوز در حال بحث است. در حالی که برخی از شرکت کنندگان در جنبش اشغال وال استریت ادعا می کنند که از قیام های عرب الهام گرفته اند ، برخی دیگر شرایط این جنبش ها را متفاوت و در نتیجه بی ربط می دانند. تفاوت جنبش اشغال وال استریت و خیزش های عرب را با توجه به نابرابری و بی عدالتی های اجتماعی که در هر دو زمینه وجود دارد ، چگونه ارزیابی می کنید؟

برداشت من از “بهار عربی” یک جنبش گسترده مردمی است که انواع نارضایتی از رژیم حاکم را جمع می کند ، که به مردم احترام نمی گذارد. من با جنبش اشغال وال استریت خیلی آشنا نیستم زیرا آن سال از دانشگاه خارج بودم و دانشگاه را ترک کردم و هفت روز بعد وال استریت را اشغال کردم. اگر به ترکیبی از افرادی که در جنبش اشغال وال استریت شرکت کرده بودند نگاه کنید ، همان جمعیتی که در میدان تحریر یا حتی پارک گزی ظاهر شده اند را نخواهید دید. این گروه کوچکی بود که عمدتا از ایدئولوژیک الهام گرفته از اندیشه آنارشیستی و مستقل بود. افرادی با دستور کار اساسی بودند که می خواستند این دستور کار را معرفی کنند. این یک گروه کوچک بود که پس از آن ادعا کرد “2٪” صحبت می کند. جنبش اشغال وال استریت از نظر تئوریک جالب توجه بود زیرا آنها هرگز با این ایده که یک جنبش آوانگارد هستند ، موافق نبودند ، اما آنها ، در واقع ، تضاد اصلی آنها بود. بسیاری از مسائل داخلی در مورد چگونگی ایجاد این جنبش متفاوت است. برخی از قوانین وارد شده است. همه چیز باید افقی باشد. من فکر می کنم از “بهار عربی” الهام گرفته شده است به این معنا که فرد می تواند بیرون برود و چیزی را بدست آورد. کانون تمام این حرکات مهم بود. البته ، می گوید هنری لوبفر ، این برای اقدام سیاسی لازم است و در هر دو جنبش “بهار عربی” و جنبش اشغال وال استریت ، تهاجم به مکانهای نمادین مرکزی پیدا می کنید. اما فکر می کنم اگر به تعداد افرادی که در جنبش الفتح حضور داشتند و کسانی که در میدان تحریر یا پارک گزی حضور داشتند ، دقت کنید ، شباهت های جمعی واقعی بین آنها نخواهید یافت. با این حال ، هر دو از نابرابری اجتماعی صحبت کردند. اگرچه در جنبش الفتح یک گروه رادیکال کوچک بود ، اما فکر می کنم گفتگوی سیاسی در آمریکا تغییر کرد. آنها مسئله نابرابری اجتماعی را تا حدی که باید در آن بالا برود مطرح کرده اند. قبل از فتح ، هیچ بحثی درباره نابرابری وجود نداشت. فکر می کنم انتخاب مجدد اوباما تا حدودی ناشی از مشکل نابرابری اجتماعی بود. در نیویورک ، ما در حال انتخاب یک شهردار جدید هستیم ، بیل دوپاسو ، که دیگر کلاس میلیاردر نیست ، در مورد دو شهر صحبت می کند ، یکی برای ثروتمندان و دیگری برای فقرا ، و او می خواهد در مورد نابرابری اجتماعی کاری انجام دهد. [در پنجم نوامبر، بعد از اینکه مصاحبه انجام شد دوبلاسو انتخاب شد]. بنابراین ، بله ، جنبش اشغال وال استریت تأثیر عمده ای بر مسئله نابرابری اجتماعی در مقابل افکار عمومی داشت.

سوال بعدی ما این بود که آیا شما فکر می کنید جنبش فتح وال استریت اقدامی کمتر از آنچه انتظار می رفت یا خیر و تأثیر آن تمام شده است یا خیر ، اما به نظر می رسد که شما یک استدلال متناقض دارید ، جنبش فتح برخی از موضوعات مهم را پیش رو داشته است. قبلاً بحث نشده بود.

بله ، فکر می کنم تأثیر بسیار خوبی داشت ، اما نه بر اساس خواسته های خودش. خواسته های او بیشتر مربوط به افراط گرایی شهر و ایجاد جوامع مستقل آنارشیستی در همه جا بود. نکته جالب اینجاست که جنبش آغازین هنوز تمام نشده است. این جنبش در محلات شهر نیویورک نسبتاً فعال است و جمعیت زیادی را جمع می کند که به سرعت در مقابل طوفان سندی واکنش نشان داده اند. در نتیجه ، آنها پوشش گسترده ای از رسانه ها را دریافت کرده اند که سریعتر و عملی توسط صلیب سرخ یا آژانس مدیریت فوریت های فدرال دنبال می شوند. فکر نمی کنم عادلانه باشد که بگوییم همه چیز به پایان رسیده است. هنگامی که آنها از فضای مرکزی نمادین اخراج شدند ، برجستگی سیاسی خود را از دست دادند. اگر در محله های شهر نیویورک پریشان باشید ، هیچ کس نمی داند شما در آنجا چه می کنید ، اما هنوز هم کارهای زیادی در محله های شهر نیویورک انجام شده است.

آیا این ارتباطی با نحوه تجسم جنبشهای اجتماعی ندارد؟ این عقیده وجود دارد که وقتی مردم دیگر به خیابان ها برنمی گردند ، جنبش به پایان می رسد ، اما شما می گویید که با وجود فتح وال استریت ، کارشان در صحنه سیاسی در شهرهایی مانند نیویورک تغییر شکل یافته است؟

بخش مهمی از سیاست نمادین است. در سطح نمادین ، ​​آنها به چیزی دست یافتند که نتوانستند در سطح سازمانی به آن دست پیدا کنند و این دستاورد نمادین واقعاً تا حدی مهم است. شهردار جدید قول می دهد اولین کسی باشد که برای ارائه خدمات پیش دبستانی برای کل شهر ، مالیات اضافی را به ثروتمندان تحمیل می کند. به نظر من ، اگر این واقعیت که جنبش فتح مسئله نابرابری اجتماعی را به طور جدی در دستور کار قرار نداده بود ، داوطلب شهرداری به طور قطع صحبت نمی کرد.

هم جنبش فتح و هم اعتراضات گوناگون در خاورمیانه از فتح مکان های عمومی (پارک ها ، میادین) به عنوان یک مؤلفه اصلی تاکتیک های آنها سود برده اند. شما چطور فکر می کنید که این تاکتیک های فضایی نوع حرکاتی را که پدید آمده است ، شکل می دهد و سیاست ها و قابلیت های این تاکتیک ها چیست و حدود آنها چیست؟

بله ، من فکر می کنم مرکز بودن فضای اشغال شده توسط این حرکات مهم است. اگر یک فضای مرکزی را اشغال کنید ، توجه شما را جلب خواهد کرد. تا آنجا که بخش اعظم سیاست نمادین است ، این حرکات نمادین برای دستیابی به چیزی واقعی مهم هستند.

یکی از مواردی که از جنبش الفتح پدید آمده است ، میزان در نظر گرفتن مکانهای عمومی به عنوان کمونهای سیاسی است. ما تأیید می کنیم که یک فضای عمومی بزرگ در اطراف ما وجود دارد ، اما هیچ کس توانایی انجام کاری را که می خواهد انجام دهد ندارد. فضای عمومی یک فضای تحت نظارت و بدون هدف مشترک است. این تمرکز جدیدی است که اکنون به موضوع کمیته های موجود در شهر توجه می شود: آیا فضاهای جمعی وجود دارد که در واقع بتوانیم جمع کنیم؟ نکته دیگر که باید در مورد جنبش آزاد توجه داشته باشید این است که سرعت حمله پلیس به سرعت انجام می شود. ما یک حرکت مشابه را در سمت راست مشاهده می کنیم: TPP. هفته گذشته ، T Party موانع اطراف یادبود جنگ جهانی دوم در واشنگتن را برداشته ، دیوارها را بریده و جلوی کاخ سفید انداخت. پلیس کاری نکرد. اما اگر در پارک زاکوتی باشد [فضای عمومی به مالکیت خصوصی درآمده که کانون اعتراضات جنبش تسخیر وال‌استریت در نیویورک بود] جلو بروید اینچ و آنها فوراً شما را می گیرند. من فکر می کنم این اختلاف در افرادی که توسط پلیس دستگیر شده اند اکنون توجه عمومی را به خود جلب می کند. من فکر می کنم مبارزه با این فضاهای نمادین بخش مهمی از تاکتیک های چپ است.

برای جغرافی دانان مارکسیستی ، تغییر در تولید دولت شهری (سرمایه داری ، نئولیبرالیسم و ​​نظایر آن) برای عدالت اجتماعی ضروری است. با این حال ، بسیاری از نظریه پردازان و دیگر بازیگران همچنان بر تعارض در محیط کار تأکید می کنند. آیا انقلاب و اشغال عرب بار دیگر بر مبارزات طبقاتی بر مبارزات شهری تمرکز خواهد کرد؟

شما باید هر دو استرس داشته باشید. اگر مشاغل را تغییر دهید و نه شهر ، اگر مردم در شرایط سخت مسکن و بدون مسکن ارزان قیمت زندگی می کنند ، اگر مردم حتی در هنگام کار بی خانمان باشند ، پس از جنگیدن و حتی پیروزی در نبرد در محل کار وقتی شهر در حال خراب کردن است به جایی نروید. به عنوان مثال در ورشکستگی دیترویت این مسائل به وجود آمد. این یک جنبه مهم از آنچه باید درگیری های ما باشد. برای من عجیب به نظر می رسد که کمتر کسی فکر می کند این وحدت مبارزه است. از نظر ایدئولوژیکی ، حزب کارگران سوسیالیست در انگلیس ، یکی از قوی ترین احزاب چپ در اروپا ، مشتاق و ذهنی در کارخانه است ، اما یکی از اقدامات موفق خود در مورد مالیات های فردی یک اقدام شهری است. به همین دلیل آنها از مارگارت تاچر خلاص شدند. از طریق مسئله شهر بود که حزب در سیاست – از طریق اصلاح مالی دولت محلی – آنقدر مؤثر بود که تفاوت بزرگی ایجاد کرد.

من یک جمله قدیمی شگفت انگیز از گرامشی یافتم ، گرچه حامی قوی شوراهای کارگران است ، که قدمت آن باز می گردد ، که می گوید شوراهای کارگری فقط به آنچه که در این خط اتفاق می افتد علاقه مندند. اسب های مهمی مانند شوراهایی ، کارگری توسط سازندآقا ، مکان آن ، مکمل های Shunde ، Sazman ، Haha ، تا زمانی که از آن به عنوان کتاب استفاده شود. من Darend درست کردم. گرمی جفت: “به قول دوشکال سازمانی کانار ، آنها باشتند هستند.” عمدتاً فکر کنید که این امر با توجه به علاقه حامین بودا استثمار سیاسی خواهد شد ، همانطور که برای هممان ، ماه ادعا ، مهمترین بخش آن ، مهمترین چیز این است که فرقی نمی کند و یک موضوع کاملاً سیاسی است.

لوف هانری لافر ، شاما و دکتر جغرافیاییان تحقیقات مارکسیستی کردستان ، به عنوان ماه ماه ، و مساحت اطراف آن و در توسعه عمومی جایگاه آنبشت. این یک پاورقی برای آن دارد توانایی های من به عنوان دوئل رسانه های اجتماعی با راز پیرامون ساخته شده با آنها قابل درک است. چند نفر می توانید از آنها پشتیبانی کنید؟

از طرف دیگر ، حتی در حالی که آن را به عنوان یک ماه می بینم ، در زمینه Ipash Sarmaya Mayeshod ، Allawah Bar Ann زمینه ای است که در آن می توانم نتیجه گیری های او را ببینم ، و Niaz Darid ، جایی که از طریق نامه دوتایی در او وجود دارد. هیروند ، همانتاتور کاه میوید ، لوور ، خادم و دهروان-گفتاییم به عنوان مدار ثانویه سارمایا ، با داشتن دار درهر آنان قاریاناهایی در مبادله شهرازازی میشود. ماه ساکتن توسط همان احمد سختن ویزا دار کاراخانا Ast. من نمی توانم از جهت نکیمخنیم کاه کاسی شهر-ره مازززد و ماه مشتا میشود قدردانی کنم. Dar Ayan Rosha، Nerohahai Kar بیشترین مقام رسمی و زمان سنج هاستند؛ Anan Dar Harktand، skeded by Tuan Sazmanshan Dad. با خطرات آنکه کار ، اسب را با سرخوردگی ساختم ، از آن استفاده کردم ، در ماشین خودم ، آن را به عنوان “یک کلاس از مراتع؟” سطح مفهوم کلاس کارگر ره شمیل ، کاسانی Danst Kahr Tollid و Baztulid Zendeghi شهریان را کپی کنید.

جهت دیدن مقالات بیشتردر مجموعه مطالب عمومی کلیک کنید 


منبع خبر: چه کسی شهر را ساخته است؟

مسوولیت کلیه محتوای سایت بر عهده منابع اصلی بوده و بانک مشاغل اینفوجاب هیچ مسوولیتی در قبال محتوا ندارد.

دکمه بازگشت به بالا