خواننده ی «جانِ مریم»: خدا را گواه می گیرم تا به حال کوچک ترین تشویقی درباره ی من به عمل نیاورده اند

من با خیلی از دردهایی که بعضی از هنرمندهای امروز ما به روح ما می نشانند می سازم و می سوزم تا روزی که بتوانم بین هنرمندان سربلند باشم و هنرم را هنرمندها دوست داشته باشند.
محمد نوری خواننده ی فقید آواز ایرانی در تابستان ۱۳۳۳ جوانی ۲۵ ساله و در سال سوم دانشکده ی حقوق مشغول به تحصیل بود که فریدون رستگار خبرنگار مجله ی «سپید و سیاه» برای مصاحبه نزد او رفت. نوری به رستگار گفت که لب به سیگار و مشروب نمی زند و اصلا سیاسی نیست. نوری از کودکی در دبستان آواز می خواند و وقتی کمی بزرگ تر شد اقوامش که مهمانی داشتند از او دعوت می کردند که در مراسم شان بخواند. از سال ۱۳۳۱ از او دعوت شد که در برنامه ی موسیقی رادیو تهران شرکت کند. نوری مدتی با رادیو همکاری کرد ولی کمی بعد با مسئولان رادیو تهران مشکل دچار مشکل شد و در واکنش دیگر در برنامه های آن حضور نیافت. آن چه در پی می خوانید بخش هایی از گفت وگوی او با سپید و سیاه به تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۳۳ است:
از خوانندگان ایران کدام را بیش تر دوست دارید؟
همه را به نوبه ی خود دوست دارم و موفقیت آن ها را خواستارم و از خواننده های خارجی به «بینگ کرازبی» و «تونی مارتین» و هم چنین «شارل ترنه» ایمان کامل دارم و آن ها را از خوانندگان واقعی و هنرمندان خوب می شمارم. و هم چنین به تمام آهنگ سازان ایرانی علاقه دارم به خصوص به هنرمندان گرام آقایان رادمرد دلیری معروفی و ایران فر ارادت کامل دارم و آرزومندم همیشه سعادتمند و موفق باشند.
نظرت راجع به هنر و هنرمندهای ایران چیست؟
آواز ایرانی روی ذوق و ابتکارات است و قاعده ی صحیحی ندارد اگر بتوان تمام آوازها را روی قاعده ی علمی درآورد و از نظر علمی با موسیقی غرب نزدیک نمود پیشرفت بیش تری نصیب موسیقی ایران خواهد شد و می توانیم خوانندگان هنرمند بیش تری داشته باشیم به این دلیل است که تصانیفی که روی قواعد علمی ساخته شود مردم بهتر یاد می گیرند ولی چون به قاعده ی علمی درآوردن آوزهای ایرانی بسیار مشکل است طبیعتا با همین وضع پیش می رود منتها اغلب هنرمندهای ایرانی نه تنها هنر را درک نکرده اند بلکه با تصانیف و آهنگ های سبک خود را منحرف کرده اند.
می دانیم که پایه و اساس موزیک های امروز اسپانیا که از نظر ظرافت و نظافت زبانزد کلیه ی ملل می باشد موزیک های ایرانی بوده آن هم به وسیله ی «زریاب» که موسیقی دان و آهنگ ساز دربار هارون الرشید بود که نام اصلی او «ابوالحسن علی بن نافع» بوده است به اسپانیا برده شد و تحولی در موزیک اسپانیا ایجاد کرد که امروز می بینیم وجه شباهت بی مانندی بین موزیک ما و اسپانیا وجود دارد منتها آن ها روزبه روز ترقی می کنند ولی ما چه عرض کنم!
در بین اغلب هنرمندان فساد اخلاقی روزبه روز در ترقی است و اغلب هنرمندان فقط به دنبال پول می روند در حالی که به عقیده ی من نخست باید دل هنرمند به نور اخلاق و معرفت روشن گردد و روش بهتری که خیر مردم در آن باشد در پیش گیرند. موسیقی و هنر متعلق به تمام مردم است و به یک دسته مردم تعلق ندارد. برای پیشرفت هنرمند باید اخلاق داشته باشیم و هنر خود را با موسیقی غرب نزدیک کنیم تا مانند ترک ها و عرب ها ترقی کنیم. موزیک امروز ما نه شرقی نه غربی نه وطنی است بلکه مخلوطی است از تمام این ها و موسیقی ما در یک دوراهی عجیبی گیر کرده است. من ذوق خودم را برای ارشاد روح مردم نگه می دارم و می خواهم مردم از آن استفاده ی معنوی ببرند تا آن جا که می توانستم در برنامه های فرهنگی انجمن های خیریه شیر و خورشید و بیش تر به نفع دانش آموزان بی بضاعت به وسیله ی آواز خدمت کرده ام ولی خدا را گواه می گیرم تا به حال کوچک ترین تشویقی درباره ی من به عمل نیاورده اند اگر من چندین بار در سالن دبیرستان «فیروزبهرام» آواز خواندم برای آن نبود که در آخر جشن درخواست پول نمایم فقط و فقط منظورم خدمت به فرهنگ بود ولی آیا در مقابل این عمل نباید تشویقی درباره ی من به عمل بیاورند…؟
چه کسانی مشوق شما بوده اند؟
تمام مشوقین من هنرمندان بنام می باشند که عبارت اند از آقایان حسین و هوشنگ استوار که هردو «کمپوزیتور» [آهنگ ساز] هستند دیگر آقایان رادمرد دلبری جواد معروفی سعدی حسنی پورتراب معز دیوان فکری گرمسیری اسکویی.
من آرزو می کنم به کمک و تشویق مردم و زحمات شبانه روزی خودم بتوانم شایسته ی لقب هنرمند باشم. من با خیلی از دردهایی که بعضی از هنرمندهای امروز ما به روح ما می نشانند می سازم و می سوزم تا روزی که بتوانم بین هنرمندان سربلند باشم و هنرم را هنرمندها دوست داشته باشند.
آه.. افسوس که هنوز نتوانسته ایم بفهمیم که هنر چیست. هرکس ویولونی در دست بگیرد و یا دو سه دهن آواز «کوچه باغی» بخواند او را هنرمند لقب می دهند!




۲۵۹۵۷