فیلم و هنر

«جویندگان»؛ مردان رفت و آمد در دشت برف‌زده

مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی

«دختران دشت، دختران انتظار، دختران امید تنگ در دشت بی‌کران، و آرزوهای بی‌کران در خلق‌های تنگ، دختران آلاچیق نو در آلاچیق‌هایی که صد سال از زره جامه‌تان اگر بشکوفید، باد دیوانه یال بلند اسب تمنا را آشفته کرد خواهد»….این واژه‌های جادویی و پرکشش که اثری ابدی می‌گذارند بر روح انسان، مطلع شعری از بزرگمرد جهان شاعری ایران است: احمد شاملو. آیا شایسته این است که بگوییم، شاملو گویی این شعر را در شرحی بر دنیای سینمای وسترن نوشته است؟ فقط کافی است که به جای دختران انتظار بگذاریم زنان انتظار. و بعد همه واژه‌هایی که در این مطلع می‌بینیم با سینمای وسترن جور در می‌آیند؛ زنان منتظرِ شوهر یا نامزد، زنان منتظرِ پسر یا قوم و خویش، دشت‌هایی فراخ با لندمارکتی همچون مانیومنت ولی، آرزوهای عاشقانه، بداخلاقی‌های مردانه، خانه و آلاچیق، زره و ششلول، بادهای وحشی، اسب‌هایی همراه و اسب‌هایی سرکش. همه این‌ها را می‌توان در دنیای سینمای وسترن دید و می‌شود از آنها به عنوان آجر و سیمان و مصالحی حرف زد که ساختمان‌های وسترن را بنا می‌کنند و سفت‌کاری و نازک‌کاری‌اش را به عهده می‌گیرند. جویندگان که یکی از بناهای به یادماندنی سینمای وسترن به حساب می‌آید، با همین عناصر آغاز می‌شود.

آغاز «جویندگان» این‌طور است: دوربین درون خانه است و از پشت، زنی را در قاب گرفته. زن در آستانه در خانه است و دارد به چشم انداز دشت نگاه می‌کند. نگاهش جستجوگر و انسان‌یاب است. او به آمدنِ کسی نگاه می‌کند. قاب، به غایت زیباست. زن در ضد نور قرار دارد. پیش زمینه تاریک و تیره است و پس زمینه روشن و معلوم است. درِ خانه به دشت باز می‌شود. زن جلو می‌رود و روشنایی تصویر بیشتر می‌شود. زن روی ایوان می‌رود و حالا فقط دشتِ زیبا و وحشی به قاب می‌آید و بقیه خانواده هم کنار زن می‌آیند و از راه رسیده را با کنجکاوی تماشا می‌کنند. در سمت چپ تصویر یک تختال (آسمانخراشی خاکی) از زمین بالا آمده و هیبتش چشم ما را می‌گیرد. غریبِ آشنا می‌رسد به دمِ خانه و همه از دیدنش خوشحال می‌شوند. معلوم است که زمانی چند در انتظارش بوده اند و اکنون او برگشته تا سرگشتگی و آشفته حالی خانواده به آخر برسد و جمع‌شان نیروی بیشتری بگیرد. وقتی همگی وارد خانه می‌شوند، سکانس تمام می‌شود. این سکانسِ آغازین جویندگان یکی از بهترین آغازهای وسترن است که چه در ساحت تصویر و چه در محتوا،  سکانسی کامل را به نمایش می‌گذارد. جان فورد این چنین است که به اسطوره‌ای در سینمای وسترن بدل شده است. مردی با داشتن چهار جایزه اسکار در رشته کارگردانی در چنته و رکوردار در این زمینه.( یادم می‌افتد به سکانس بی‌نظیر ملاقات جان فورد با جوان شیفته فیلم «فیبلمن‌ها» و توصیه فورد به او  برای خلق شاهکارهای سینمایی). سینمای فوق‌العاده جان فورد، نشان می‌دهد که او با بیشتر از یک چشم به جهان نگاه می‌کرده است.

در «جویندگان» داستان از موقعیت زنی که انتظار می‌کشد تا شوهرش از جنگ با راهزنان، جنایت کاران یا سرخپوست‌ها برگردد و زندگی را به روال عادی طی کنند، به موقعیتی دیگر منتقل می‌شود. حالا آن زنِ منتظر دستش از دنیا کوتاه شده، اما در عوض دخترانی هستند که به اسارت دشمن در آمده‌اند و نجات آنها ماموریت اصلی وسترنر است. و این داستانی است در سال‌هایی که قانون، حاکمیت و قدرت چندانی ندارد و انسان‌ها، چه در قالب مرد و زن وسترن و چه در کسوت قبیله‌های سرخپوستی، برای بقای خود به قانون‌هایی خودساخته پناه می‌برند. داستان «جویندگان» داستان مردانی است که سوار بر اسب بر دشت‌ها می‌تازند تا برای زنده نگه داشتن خانواده، خاک‌هایی حاصلخیز پیدا کنند یا مراتعی بیابند تا گاوهای‌شان را در آنها، چرا دهند. و «جویندگان» داستان زنانی است که فرزند بزرگ می‌کنند، لباس‌ها را رفو می‌کنند و غذا می‌پزند. اما به واقع نقش اصلیِ بقا به عهده آنان است چرا که اگر آنها نباشند که مردها را سر عقل بیاورند، مردان زنده‌هایی هستند که به آنی ممکن است تبدیل به مرده و جسد شوند؛ آن هم به یک دلیل ساده که مردها انتقام را کسب و کار خود قلمداد می‌کنند و حاضرند تا یک سال در تعقیب نیرویی باشند که ناموس‌شان را به یغما برده است. ایتن و مردِ جوان ابایی ندارند که در خاک و برف، در بادِ وحشی و تندی رودخانه، چند فصل را در تعقیب سرخپوست‌ها باشند. درست که «جویندگان» در شروع داستان موقعیتی دیگر را پی می‌گیرد اما دوباره به ذات خودش برمی‌گردد و باز ما شاهد انتظار زنی می‌شویم که قرار است روز و شب منتظر بماند و نگران باشد که آیا نامزدش زنده برمی‌گردد یا جسدش  را  دمر بر اسبی می‌بیند که او را به خانه می‌آورد. این بار مرد، جوان‌تر از یک مرد خانواده است و زن هم جوان است. هنوز خانواده‌ای شکل نگرفته و زن، مادر نیست و در طلب مادر شدن و زنِ خانواده بودن است. شاید بی‌رحمی مردانِ فیلمی چون «جویندگان» و بیشتر مردان فیلم‌های وسترن نه در راحت ماشه کشیدن و خون ریختن که در تنها گذاشتن زنان باشد. اگرچه که خودِ این مردان نیز همواره آدم‌هایی تنها هستند. درست مثلِ ایتن فیلم «جویندگان» که می‌توان در چشمانش آرزوی خانواده داشتن را خواند، اما در ناصیه‌اش چیزی دیگر نوشته شده است. گفتم که این مردان گاه تا سرحد بی‌خردی و تعصب پیش می‌روند و دست به اعمالی غیرانسانی می‌زنند چرا که سرشار از انتقام هستند. به نظر می‌رسد ایتن اصلا فراموش می‌کند او در پیِ دبی و برای نجات او آمده است؛ آن وقت که تصمیم می‌گیرد تفنگش را سمت دبی بگیرد. به این دلیل که از دبی شنیده او چند سالِ گذشته را با سرخپوستان و مردی دیگر زندگی کرده است. گویا ایتن یادش رفته که دبی از سر اجبار با سرخپوست‌ها همراه شده است. در واقع ایتن حتی آن همه سعی و تلاش خود  برای نجات دبی را نیز زیر پا می‌گذارد.

«جویندگان» سر راست و ساده است. خانواد‌ه‌ای که یک زندگی بدون پیچیدگی را از سر می‌گذرانند، در پی بازگشت عمو ایتن که آدمی جنگاور است، احساس خوشحالی بیشتری می‌کنند. اما این خوشحالی دیری نمی‌پاید و وقتی ایتن به همراه گروهش می‌روند تا دزد گاوها را بگیرند، در برگشت متوجه می‌شوند سرخپوستان پدر و مادر را کشته‌اند و دو دختر خانواده را به دزدی برده‌اند. ایتن و مارتین که بچه یتیمی است که در آن خانواده بزرگ شده، یک جستجوی طولانی مدت را برای پیدا کردن دختر خانواده آغاز می‌کنند. در واقع آنها قرار گذاشته‌اند که دست بردار نباشند و هیچ مانعی برای آنها تبدیل به مانعی بزرگ نشود. طولانی شدن این تعقیب برای دو دنبال‌کننده‌ی سرخپوستان به یک سفر قهرمانی تبدیل می‌شود چرا که در این سفر، مارتین دیگر آن جوان نپخته‌ی پنج سال پیش نیست و با هوشمندی‌اش توانسته هم از پندهای ایتن استفاده کند و هم مهارت‌های او را مال خود کند. در پایان مارتین به یک مرد بدل می‌شود و ایتن نیز آدمی دیگر است. او به ارزش‌های انسانی و خانوادگی پی می‌رود و وقتی که دبی را افتاده بر یک صخره پیدا می‌کند، او را به آغوش می‌گیرد. برعکس وقتی که با تعصبی کور به دنبال مرگ برادرزاده‌اش بوده است. اما سر آخر، باز هم تنهاست. سکانس پایانی درست به قرینه سکانس آغاز، همه آدم‌های خانواده به داخل خانه می‌روند و دوربین مثل قبل، در آستانه در خانه قرار می‌گیرد و ایتن را نشان می‌دهد که بیرون خانه ایستاده است و این در حالی است که درِ خانه بسته می‌شود و قاب در تاریکی فرو می‌رود.

تماشای «جویندگان» در نماوا

دکمه بازگشت به بالا