عمومی

ای کاش راهنمایی بود


می پرسم چه می توانم هر روز بخاطر ترس از بازگشت توده ها ، چه کاری می توانم انجام دهم و جواب را می گیرم: خوب است ، اما جاش همیشه در اطراف است. این 24 ساله هنوز در حال معالجه است و هنوز هم می گوید که هر روز می ترسد … این همه ، “او برای بیمار بعدی به اتاق بعدی می رود. انکولوژیست من بهترین متخصص است که من در مدینه می شناسم ، اما ادبیات او ضعیف است ، و نمونه اش همانطور که می خوانید متناقض است افرادی که در زمینه بیماری من تجربه ای دارند ، وقتی نام او را می شنوند ، تشویق می شوند که آرامش پیدا کنند تا بهترین ها را پیدا کنند. صادقانه بگویم ، من مهارت خود را در این رشته اثبات کرده ام و دیدم که در دفتر وی ، کتابهای تازه منتشر شده انگلیسی فقط یک تزئین نیست ، و هر بار که وارد می شوم ، چند صفحه پرچم گذاری می شود ، و این گوشه روی میز اوست ، و در کانال وی ، مقالات جدید انگلیسی وارد شده است .او تحقیقات جدیدی را در مورد سرطان منتشر می کند ، خوب ، این همه چیز نیست و عالی است اما ادبیات مکالمه و نحوه ارتباط او. این متخصص انکولوژیک در طول مراجعه و تزریق هر بیست روز یکبار شبیه سطل آب یخ است که روی سر من ریخته می شود و هر بار یک قطعه انرژی برای درک وضعیت پزشک و تکرار این کلمات ، که بسیار بیمار و پرتحرک هستند. این ضد حمله و تلخی ، بدتر همه اینها طبیعت ناامیدکننده داروها است. داروها با پنیر به سلولهای بدن من حمله می کنند تا جایی که دیگر جایی برای سلولهای عصبی وجود ندارد که اعصاب را نابود می کنند و پیام سلول خیلی دیر می رسد یا 24 ساعت پس از تزریق به سلول نمی رسد ، خودم را در چاه عمیق افسردگی و تنها فرصتی می بینم. حقیقت واقعی این است که افکار و توطئه های کثیف و سیاه علیه مواد مخدر علیه سیستم عصبی من. من هنوز به خودم می گویم طبیعی است ، من هنوز هم سعی می کنم تمام تلخی های افسردگی ، استرس و اضطراب را کاهش دهم و از روانپزشکی که مشاور است ، خوشحال باشم و بعد از ده روز کار سخت ، در معرض داروهای شیمی درمانی قرار گرفتم. دستم رو با قرص بالاتر بکشید. بله ، این برای من مزخرف است ، به نظر می رسد BT برای من هم نیست ، به نظر می رسد BT برای من هم نیست ، به نظر می رسد BT برای من هم نیست ، به نظر می رسد BT برای من هم نیست ، به نظر می رسد BT هم برای من نیست ، به نظر می رسد همچنین مانند BT برای من ، به نظر می رسد BT نیز برای من نیست ، به نظر می رسد BT نیز برای من نیست ، به نظر می رسد BT نیز برای من نیست ، نه ، چند هفته پیش ، به دلیل عدم تماس پزشک من و عدم پشتیبانی از یک رابطه اطمینان بخش در روند درمان ، من ارسال کردم جمع بندی در توییتر: “اگر برگردم ، به انکولوژیست که با بیمار صحبت می کند ، برمی گردم.” فقط یک پردازنده درجه یک و منحصر به فرد نباشید. مواقعی وجود دارد که احساس بدبختی می کنم زیرا پزشک من در دسترس نیست و من علاقه ای به معالجه ندارم که واقعاً به کمک های روحی و روحی نیاز دارد. بنابراین گفتم: “در مواقع نیاز به این آزمایش فکر کنید.” حتی اگر دیگران برای من زحمت بکشند و در اولویت قرار بگیرند ، آنها باید بدانند که چه کاری باید انجام دهند و چگونه با پزشک ارتباط برقرار کنند و یک تصویر ذهنی گروهی از شخصی که دست جنت را در دست دارد ، داشته باشند و همزمان این را بدانند. او که بدن شما را نجات می دهد ، می داند که روح شما به امنیت و تخیل جمعی او نیز احتیاج دارد. نوشتم و صدای جیر جیر کردم و خیلی زود بعد از اظهار نظر و پیام ها شگفت زده شدم. ظاهراً توییت من سردرد زیادی را باز کرده است و می خوانم که قرار دادن بیماران در مطب های دیگر بسیار بدتر از پرونده من است ، مثلاً یک انکولوژیست ، که به دانش آموزان خود مراجعه می کند و بهمنی همان چهار کلمه ای را که پزشک من می گوید یا صبحانه به هنگام تزریق بازدید نمی کند ، انجام نمی دهد. نکته جالب توجه بسیاری از داروسازان در مورد تجربه کار با این پزشکان ، برخوردها ، گفتارها و رفتارهای عجیب آنها بود. یک نگاه منصفانه به همه این حسابها ، زندگی روزانه این پزشکان مبتلا به سرطان است و من نیز آنها را می پذیرم و می پذیرم. خوب ، فردی که صبح خود را با بیمار سرطانی آغاز می کند و تا پایان روز موارد دردناک و تلخ این بیماری را می بیند چاره ای جز فرار از آن و روبرو شدن با آن ندارد. او برای کمک به بیمار باید صبور باشد ، اما وظیفه بیمار چیست ؟! چه تعداد از این افراد ترسناک ، عذاب آور و مضطرب که روی تخت تزریق قرار می گیرند یا با عوارض جانبی داروها سر و کار دارند ، باید این موارد را درک کنند و انتظار نداشته باشند که پزشک معتمد به آنها احتیاج به کمک داشته باشد؟ آیا این روند بخشی از وظایف انکولوژیست یا روانپزشک در ارتباط با انکولوژیست است ؟! و …


اکنون معمول است که همسران مبتلا به سرطان با مردم در اینستاگرام و تلگرام صحبت کنند و از تجربیات آنها بنویسند ، اما من ، روزنامه نگار که چهار ترم روانشناسی را مطالعه کرده و همیشه در کتب مرتبط با این علم شرکت کرده است ، هنوز نتوانسته ایم دیگران را ترغیب کنیم. او وفادار است ، و می تواند بر این بحران غلبه کند و روان انسان را از آسیب هایی که به بدن خود وارد کرده است نجات دهد. خیر ، پیچیدگی ذهنی هر بیماری که عوارض جانبی شیمیایی دارو داشته باشد ، نیاز به متخصص دارد که بتواند هرکدام از این درگیری ها را درمان کند ، خوب ، بهترین و مطمئن ترین آنکولوژیک مربوطه نیست که در دسترس باشد و شرایط نامساعد اجتماعی ما یا ناآگاهی عمومی از اهمیت روان درمانی در هنگام سرطان. ما متخصص صحیحی نداریم ، باید با “قوی” و “روح ما” بمانیم و سرانجام به روانپزشک و آرامبخش برویم و کمی در آغوش هپروت بمانیم و آرام بمانیم تا این بار از سم تلخ تر باشد و سؤال کند. آیا شکر می آید ؟!

جهت دیدن مقالات بیشتردر مجموعه مطالب عمومی کلیک کنید 


منبع خبر: ای کاش راهنمایی بود

مسوولیت کلیه محتوای سایت بر عهده منابع اصلی بوده و بانک مشاغل اینفوجاب هیچ مسوولیتی در قبال محتوا ندارد.

دکمه بازگشت به بالا