فیلم و هنر

«مونیخ: لبه جنگ»؛ جنگ‌افروزان بر سر میز

مجله نماوا، مینو خانی

سال ۱۹۳۸ آلمان تصمیم نازی در میان مناطق آلمانی‌نشین اسلواکی را پس گرفت. آشورهای اروپایی مداخله می‌کنند تا این مناطق بدون درگیری به آلمان تبدیل شود. اینها فقط برخی از ابزارهای اشتراک گذاری هدف گذاری هستند که می توانید از آنها استفاده کنید. رایش سوم علی‌رغم امضای معاهده مونیخ و بازپس‌گیری مناطق مورد نظر، جنگ کشور گشایانه. بریتانیا و فرانسه علیه آلمان وارد جنگ شدند، جنگی که سراسر اروپا را فراگرفت و بیش از صد میلیون نظ بیشتر در این جنگ، تمام قدرت اقتصادی، صنعتی و شرکت‌های علمی‌شان را در جهت پشتیبانی نظ. اینجا هنوز چیزی نیست. جنگی که هنوز نمی‌توانم درباره آن حرف زد، اثر ادبی و هنری خلق کرد و هر بار از نظر شخصیت‌ها (یا شخصیت‌های) یکی از جناح‌ها و حاضر در جنگ گوشه‌ای از آن را روایت کرد.

این بار ورود به این جنگ از زاویه دید سه دانشجوی دانشگاه آکسفورد، روایتی است که بر اساس داستانی از رابرت هریس، نویسنده انگلیسی در کتاب «مونیخ» نوشته شده و بر اساس فیلمنامه بن پاور نوشته شده و کریستین شوخو آن را کارگردانی کرده است. شوخو کارگردانی آلمانی است که پیش از این به فیلم‌های سینمایی که ساخته شده، تریلوژی درباره «جنگ برلین» است. جنگی که بین سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ دو بخش غربی و شرقی آلمان را از هم جدا کرده و داستان‌ها را در دل خود دارد.

سال ۱۹۳۲ و جشن پایان تحصیل دانشجویان دانشگاه آکسفورد است. پائول ونهارتمن آلمانی با دوستانش از شکل‌گیری آلمانی جدید صحبت می‌کند که بر اساس هویت نژادی خواهد بود. شش سال بعد از زمزمه‌هایی مبنی بر شروع جنگ شنیده می‌شود. پائول ونهارتمن آلمانی و هیو لگات انگلیسی هر کدام در کشور خود دیپلمات می‌شوند، اولی به عنوان مترجم در دولت آلمان حضور دارد و دومی در نقش یک کارمند وزارت امور خارجه بریتانیا که در زمان معاهده مونیخ به سمت منشی مخصوص وزیر بریتانیا می‌رسد. این دو گرایش بعد از تحصیل و به دلیل نظر سیاسی متفاوت نسبت به هیتلر دیگر با هم تماس ندارند، وقتی زمزمه‌های شروع جنگ از سوی آلمان علیه چک اسلواکی شنیده می‌شود هارتمن با واسطه (از طریق سیستم اطلاعاتی) می‌خواهد که در کنفرانس مونیخ حضور داشته باشد. ا ش ا ا و ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا اما بریتانیایی‌ها باور نمی‌پذیرند و فقط موفق می‌شوند با امضای معاهده مونیخ جنگ را به خطر بیندازند و این احتمال کمک می‌کند تا اروپایی‌ها باید برای جنگ آماده شوند. را شروع می‌کند، امضاکنندگان معاهده مونیخ با آلمان وارد جنگ می‌شوند.

رابرت هریس می‌گوید داستان «مونیخ» را می‌داند که اما شخصیت‌های اصلی آن را می‌داند، یعنی پائول ون‌هارتمن و هیو لگات خیالی هستند، هر کس در سال 44 معتقد است که قصد ترور هیتلر را داشته و هریس این وظیفه را به هارتمن در سال 1938 می‌دهد. «مونیخ: لبه جنگ» فیلم خوش‌ساختی است که موضوع مهمی را مطرح می‌کند، موضوعی که باید از زوایای گوناگون و از دید افراد و حاضر در آن پرداخته شود تا شاید روزی قطعات پازل جنگ جهانی دوم تکمیل شود. کریستین شوخوی آلمانی روایتی از یک نویسنده انگلیسی، رابرت هریس را به تصویر کشیده و در آن به نقش شخصیت اول دو کشور، رایش سوم و نخست وزیر بریتانیا در مقطع زمانی قبل از جنگ جهانی دوم پرداخت، اما از طریق دو دیپلمات نزدیک به مقامات. عالی‌رتبه و به این ترتیب، نه فقط نقش شخصیت‌های اول در این جنگ را نشان می‌دهد و آنها را تا حد امکان به مخاطب می‌شناسند، نقشی در رتبه‌ها و جایگاه‌های پایین‌تر را نشان می‌دهند تا به این ترتیب بگوید هر کس با هر موقعیتی نقش خود را نشان دهد. در زندگی و خصوصیات در مقاطع حساس ایفا می‌کند. هارتمن که روزی از مدافعان سرسخت هیتلر بود و حتی با این هواداری دوستی و ارتباطش با لگات و حتی نامزدش را از دست داد، در شروع جنگ به کسی تبدیل شد که نقشه ترور هیتلر را می‌کشد تا شاید جلوی آتش افروزی او را بگیرد.

اما «مونیخ: لبه‌توان» را فیلم جاسوسی هم در نظر گرفت، اما فیلم از این وجه خیلی قوی عمل نمی‌کند. به عبارتی، یکی دیگر از همکلاسی‌های آکسفورد است که در سیستم امنیتی آلمان به کار و مامور مخفی هارتمن در مذاکره مونیخ است که با وجودی که می‌بینند که هارتمن و لغات هم در مونیخ دیدار داشته باشند، اما موفق نمی‌شوند دلیل این دیدار را کشف کنند و در در نهایت نیز علیرغم اینکه به اتاق لگات وارد شده می‌شود، نمی‌تواند اسناد را کشف کند یا خانمی که نزدیک به آلمان باشد به راحتی می‌تواند اسنادی را که ایتلر در آن به شروع جنگ اشاره کند به دست آورده و در اختیار هارتمن قرار دهد می‌دهد یا هارتمن به راحتی می‌شود. چیزی به نام مهمانی خصوصی وجود ندارد. اینها آلمان را به لحاظ امنیتی ضعیف نشان می دهد. در حالی که بر این است که سیستم امنیت رایش سوم، کشوری که یکی است. ولی انگار کارگردان از این کار برنمی‌آید.

تماشای «مونیخ: لبه جنگ» در نماوا

دکمه بازگشت به بالا