فیلم و هنر

«روزهای بهتر»؛ عاشقانه‌ای نامتعارف ولی امیدآفرین

مجله نماوا، ندا قوسی

اگر هنوز این فیلم را ندیده اید، این پست ممکن است بخش هایی از داستان را نشان دهد

احساس امنیت برای سلامت جسمی و روانی افراد غیرقابل انکار است. هر چیزی که به این احساس لطمه می زند باید مورد توجه یا مخالفت قرار گیرد و رد شود. ایجاد امنیت و امنیت فردی در هر موقعیت و موقعیتی فراتر از سایر مسئولیت های اساسی خانواده بر عهده نظام اجتماعی است و دولت به عنوان مرکز قدرت در جامعه وظیفه تامین امنیت مردم خود را بر عهده دارد. تفاوت بین کشوری با جمعیت کم یا کشوری با جمعیت زیاد. البته نباید جانبداری باشد و همه اعم از زن و مرد، فقیر و غنی باید در بهره مندی از این موهبت برابر باشند.

جمهوری خلق چین، پرجمعیت ترین کشور جهان و چهارمین آب و هوای بزرگ، با سیاست حکومت کمونیستی اما سطح پایین دموکراسی، اساساً با اهداف یک جامعه سالم و امن در دنیای امروز فاصله دارد، اما رهبران آن و دموکراسی قانونگذاران از امنیت اجتماعی و اقتصادی دفاع می‌کنند، تشخیص اینکه چقدر تلاش‌های دولت مؤثر و کارآمد است بر عهده کارشناسان است، اما شواهد نشان می‌دهد که حداقل برای اعضای قوه مقننه کشور مایه نگرانی است.

فیلم “روزهای بهتر” به کارگردانی دریک تسانگ کارگردان هنگ کنگی (هنگ کنگ یک شهر بزرگ و منطقه مستقل در غرب چین است) نامزد اسکار 2021 به عنوان سینمای چین شد (اگرچه دولت چین در این مورد تردید دارد). این ملودرام اجتماعی، با مضمونی قوی از عشق، مستقیماً به موضوعی می پردازد که سرآغاز این نیاز بود، یعنی نیاز برآورده نشده برای حفاظت و مقاومت در برابر اجبار. داستان برگرفته از رمان نویسندگان چینی “جوانی تو که خیلی زیبا بودی” است و محتوای لازم را مطرح می کند، اما دولت چین به دلیل نمایش خشونت دانش آموزان در مدارس با استقبال خوبی مواجه نمی شود.

چنیان، یک دانش‌آموز سخت‌کوش و آسان دبیرستانی، در تلاش است تا امتحانات دانشگاه خود را بگذراند و آینده‌ای روشن‌تر و روزهای بهتری را می‌سازد، اما در این بین، همکلاسی «باهوش» او دست به خودکشی می‌زند. خودکشی با قلدری و قلدری یک دختر توسط بسیاری از دانش آموزان کلاس به رهبری دختر جوانی به نام “ویلا” همراه است. پس از حادثه خودکشی، چنیان جای قربانی سابق را در میان قلدرهای کلاس می گیرد و مورد آزار روانی و جسمی همکلاسی هایش قرار می گیرد. از سوی دیگر، پسر کوچکی به نام «لیوبیشان» (ملقب به خیائوبی) طوری زندگی می کند که به این ترتیب شرایط و روال داستان تغییر می کند …. بسیاری از مطالعاتی که داستان ها و کنفرانس های زیادی را روایت می کنند. چه اتفاقی می افتد بین یک دختر نوجوان فقیر و یک پسر خیابانی گمشده، پسری که خانواده و شرایط زندگی خوبی ندارد، اما قلبی مهربان دارد و برای معشوقش فداکاری های بزرگی می کند. خشونت و قلدری در مدرسه برای مدت طولانی ادامه داشته است، همانطور که از توضیحات انتهای فیلم می توان فهمید. مشکلات اجتماعی مانند فقر و بدبختی که در زندگی این گونه افراد و لیبیایی ها می بینیم و پیامدهای منفی آن در طول داستان کاملا مشهود است. کودکان و نوجوانان متولد نشده یا یتیم که ناخواسته بیشتر رنج می برند، چه در خانه و چه در خانواده و در اجتماع. نیروی پلیس ضعیف که به دلیل عدم توجه به موقع به مشکلات ذکر شده منجر به عواقب جدی و پیچیده می شود. همه اینها و شاید دیگر جنبه های داستانی فیلم باعث شده است که این فیلم با وجود پایانی روشن و امیدوارکننده، مورد پسند دولت مرکزی قرار نگیرد.

در پایان فیلم، شرور و بزساز بدبخت به وضوح به دلیل اعمال خود مجازات می شوند. سرانجام پلیس قدرت خود را برای یافتن علت واقعی نشان داد. (البته پلیس در کنار مردم می ایستد نه جلوی آنها) و سعی می کند راه بهتری را برای آنها راحت کند. نکته کلیدی نشان دادن توجه دولت به موضوعی است که مطرح و مورد بحث قرار گرفته است، یعنی آزار و اذیت مدرسه (و آزار خیابانی) به ترتیب. اینها حقایقی هستند که واقعاً در فیلم ادغام شده اند – نه به دلیل دستوری از بالا – و فیلم را از صرف یک نقد اجتماعی نجات نمی دهند.

علاوه بر موضوعاتی که به آن می پردازیم، این فیلم به موضوعات دیگری نیز می پردازد که مورد علاقه مردم خارج از اقلیم و سرزمین هستند، افرادی که سبک زندگی و سبک زندگی متفاوتی دارند، مثلاً در جامعه شلوغی که اغلب در خیابان ها می بینیم. ما در نزدیکی مدارس پر ازدحام در طول روز و در نور هستیم. (فیلم را می توان در فیلم های وونگ کار وای، دیگر فیلمساز مشهور هنگ کنگی دید.) دلسوزی در میان مردم در روزهای سخت: در ابتدای فیلم وقتی هوشیودی را می بینیم که خودکشی می کند و خود را رها می کند. ساختمان مدرسه با کیفیت بالا، همه دانش آموزان – به جز چنیان – به جای کمک، دست بدهند و از فاجعه عکس یا فیلم بگیرند. یا تصویری که فیلمساز از وجود اختلاف طبقاتی در جامعه در فیلمش نشان می دهد برای همگان – به ویژه مردم کشورهای کمتر توسعه یافته – قابل درک است. (از نظر تفاوت زندگی این گونه افراد در خانواده های فقیر و شرایط زندگی در ویلا در خانواده های ثروتمند).

از دیگر نکات قابل توجه فیلم می توان به تعلیق مناسب روایت، سکوت دقیق و به موقع و استفاده صحیح از تصاویر به جای دیالوگ ها و دیالوگ های بی مورد اشاره کرد که تاثیر احساسی فیلم را بدون فرو بردن آن در ورطه محیط های غم انگیز و دلسوز قرار می دهد. . یادداشت های هنری فیلم نیز باید ذکر شود. درام های برجسته (مخصوصا ژو دونگجو که نقش نوجوانان هفده ساله را در بیست و هفت سالگی به خوبی بازی کرد)، فضاسازی و طراحی خوب، واقع گرایانه و مناسب، با طیف وسیعی از متن و اجرای محدودتر – رضایت یا غرق شدن . .

هدف و پایان این فیلم – یا هر اثر هنری و فیلم دیگری – دقیقاً چیست، هیچ کس، حتی خود سازنده، نمی تواند به طور قطع بگوید، زیرا آنچه قابل مشاهده است مهم است، نه فقط هدف سازنده، بلکه درباره این فیلم “روزهای بهتر”; که بیننده را امیدوار و آرزوی روزها و روزهای بهتر می کند. امید واهی نیست، اما در صداقتی که در توضیح و راهنمایی خود کرده که فرا رسیدن روزهای خوب را ممکن و شدنی نمی داند. اگرچه ما در دنیایی بسیار متفاوت – از نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی – با دنیای فیلمساز زندگی می کنیم، اما امید زیادی داریم که این امید محقق شود.

این فیلم را در نماوا ببینید

دکمه بازگشت به بالا