جردن پیل از فیلم ترسناک «ما» میگوید / شاید شر ما هستیم
مجله نوا، ترجمه علی افتخاری
این دوقلوها برای دهه ها پیگیر جردن پیل بوده اند. نویسنده 42 ساله نیویورکی، کارگردان و تهیه کننده برنده جایزه اسکار آکادمی فوتبال برای اولین فیلم خود، “برو بیرون” (2017) و فیلم تحسین شده “ما” را در سال 2019، زمانی که دانشجو بود، اکران کرد. در کالج سارا لارنس ، جایی که چندین سال را در شمال نیویورک گذراند. هر بار که از قطار نیمه شب به مقصد بکسویل پیاده می شد ، آماده می شد – فکر می کرد عکس خود را در آینه می بیند و از آن طرف تونل که از قطار پیاده شده به او نگاه می کند.
پیل به همراه دو بازیکن اصلی خود ، لوپیتا نیونگو و وینستون دوک ، در مصاحبه تیمی در آستین گفت: “ترک وحشتناک و وحشتناکی بود که من را ترک کرد ، زیرا نمی دانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد.”
پیل گفت ، “منطقه گرگ و میش” (1959-1964)-مجموعه ای از قدرت های ماوراء طبیعی که پیل در فصل دسترسی CBS 2019-2020 دوباره آنها را راه اندازی کرد-اغلب در خانه های آنها دیده می شد ، اما این قسمت او را بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم در سال 1960 ساخته شد، “تصویر آینه” با بازی ورا مایلز و مارتین میلنر. او نمیتوانست از خود بپرسد که چرا برادران دوقلو آنقدر میترسیدند که او از خود پرسید: چرا این نوع وحشت اینقدر طبیعی است؟ وقتی صحبت از باینری ها می شود از چه چیزی بیشتر می ترسیم؟
نتیجه گیری او این بود که اعتماد به نفس از همه ترسناک ترین چیز است. پیل میگوید: «این من را به این نتیجه رساند که واقعاً برایمان مهم نیست. برای ما بسیار سخت است که به خودمان به صورت فردی یا گروهی نگاه کنیم.»
بیننده “ما” با تأکید بر خانواده ویلسون و تعطیلات ناموفق آنها در سانتا کروز – ساحلی خفته که محل جراحات آدلاید (نیونگو) بود ، وحشت زده و شوکه شد. در سال 1986، آدلاید ادی تبلیغی برای «دستها در سراسر آمریکا» دید. او شبانه با والدینش به پیاده روی ساحل سانتا کروز می رود و خود را در زمین بازی می بیند و در خانه آینه ها با دوقلوها ملاقات می کند. سال ها بعد، یک آدلاید بالغ به همراه همسرش گابریل “گیب” ویلسون و فرزندانشان زورا و جیسون به تعطیلات می روند. آن صحنه کودکی به زمانی برمی گردد که مادر و بستگانش توسط یک خانواده چهار قلو که در درب آپارتمانشان ظاهر شده بودند ربوده شدند. این چهار مرد که لباس قرمز پوشیده بودند و برای اهداف شیطانی مسلح بودند، به دنبال غذا نبودند. در عوض، آنها بازگشتهاند تا آنچه را که فکر میکنند مال خودشان است بگیرند، زیرا از این که مانند سایه بردگی قهرمانان مهربان ما باشند خسته شدهاند.
پیل در مورد مردم و به ویژه مردم آمریکا حرف های زیادی برای گفتن دارد، اما او از ادای احترام به فیلم های غم انگیز دوران کودکی خود لذت می برد، از جمله فیلم خون آشام The Lost Boys محصول 1980، که او در شهر ساحلی کالیفرنیا به Hapen گفت. و «پرندگان» و «سرگیجه» ساخته آلفرد هیچکاک، دو فیلم در منطقه خلیج سانفرانسیسکو. او همچنین می خواست چیزی را فاش کند که قبلاً ندیده بودیم.
او با خنده گفت: «من می خواهم یک خانواده سیاه پوست را در دریا ببینم، اینطور نیست. من می خواهم ببینم خانواده های سیاه پوست یک قایق می خرند. ممکن است، اما ما آن را ندیدیم.
این احساسی است که دوک – که گیب، پدر بدبخت آمریکایی، خیلی دور از شخصیت هرکولی خود “پلنگ سیاه” تا “ما” بازی کرد، با خوشحالی به نشان دادن او کمک کرد. این بازیگر گفت: «توصیف شخصیت خانواده آمریکایی به طور کامل و اینکه در مورد بازنمایی چگونه باید باشد، بسیار جالب و زیبا است. “این می تواند بد باشد و ما در مورد چه خوابی می بینیم.”
ترس بی پایان برای “ما” به طرق مختلف اتفاق می افتد – اما هیچ کس در فیلم ترسناک بیشتر از خود نیونگو نیست که در بیان دیدگاه های خود برای دو شخصیت خود مشکل داشت. با این حال، شما به راحتی می توانید نحوه درک آنها را توضیح دهید. این بازیگر 38 ساله کنیایی-مکزیکی که برای بازی در درام تاریخی “12 سال بردگی” (2013) برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شد، در دو نسخه زنانه – یکی زیبا و باوقار و. مادر ، یکی آنها مزخرف می گویند و او دیوانه است – او به کلاس های رقص رفت و سعی کرد این زیبایی را زیبا جلوه دهد ، او شخصیت خود را توسعه داد.
نیونگو گفت: «جردن از دو کلمه برای شخصیتی با لباس قرمز استفاده کرد: یک ملکه و یک سوسک. افکار ناسازگار بودند ، اما هر دو با صلح همراه بودند. ملکه ها با شکوه باقی می مانند و تنها با قدرت خود حکومت می کنند. “همیشه چیزی ترسناک در مورد سوسک ها وجود دارد.”
و هر دو زنده ماندند، “پیل قبل از تمجید از کار Nyong’o اضافه کرد. او گفت: “وقتی فیلم و تماشاگران را دیدم ، بسیار متاثر شدم.” در این فیلم، لوپیتا هم ریپلی (“بیگانه”) و هم کلاریس استارلینگ و هانیبال لکتر (هر دو از “سکوت بره ها”) هستند. “تو دیوانه ای.”
نیونگو همچنین به راحتی در مقابل دوک ، شریک پلنگ سیاه خود و همکلاسی خود در دانشگاه ییل ، نقش دوک را بازی می کند و به مخاطبان قدردانی فرصتی برای نفس کشیدن می دهد ، در حالی که دوک نور لازم را برای فیلم به ارمغان می آورد.
پیل گفت: «وقتی فیلم را دیدم، دیدم که تماشاگران بیشتر به کار وینستون روی فیلم می خندند تا به کمدی من. خوب نیست. واقعا خوب نیست! ریتمی بین لوپیتا و وینستون وجود داشت که به فرد اجازه می داد آواز بخواند و پیشرفت بیشتری کند. لوپیتا مدام فشار روی فیلم را افزایش می دهد. چه در نقش آدلاید و چه در نقش زن سرخ، به تماشاگر انگیزه می دهد. و وینستون به او کمک می کند. حضور هر دو مهم است.»
پیل می گوید: “ما در زمانی هستیم که از یکدیگر می ترسیم ، چه مهاجمی مرموز باشد که بتواند ما را بکشد یا شغل ما را بگیرد ، یا گروهی که در نزدیکی ما زندگی نمی کند و با یکدیگر متفاوت است.” پیچیدگی های فیلم را شرح دهید. شاید ما شرور باشیم. “شاید هیولایی که ما به آن نگاه می کنیم صورت ما را داشته باشد.”
این احساسی است که پیل «ما» را از زوایای مختلف بررسی می کند. موتیف “دستها در سراسر آمریکا” در طول فیلم تکرار می شود و یادآور دوگانگی دیگری است که پیل با قهرمانان و قهرمانان قهرمان خود کاوش می کند. «دستها در سرتاسر آمریکا ایده امید و خوشبینی آمریکاییها بود و او گفت: «ما میتوانیم کارها را انجام دهیم، اگر فقط با دستهایمان». “بیایید رونالد ریگان را بگیریم.”
او با اشاره به اینکه سخاوت با تصاویر سیاه، شخصی و فرهنگی روبرو می شود، گفت: «این چیز خوبی است، اما با این همه نمی توان گرسنگی را درمان کرد». آن موقع بود که از فیلم های ترسناک ترسیدم. آن زمان بود که چالش فرا رسید. چند تصویر از دهه 1980 وجود دارد که هم شادی و هم معصومیت و یک ته رنگ تیره را تداعی می کند.
در نهایت، این همان چیزی است که پیل واقعاً «ما» را بررسی میکند: هر چیزی که خوب است، هر چیزی که در آمریکا توسعه مییابد، چه به صورت جمعی یا فردی، هزینه رنج دیگران است، خواه آن را بفهمیم یا نه. ممکن است یک نماد انسانی باشد – اما برای پیل ، یک نماد آمریکایی است.
او می گوید من می خواهم در مورد وضعیت ایالات متحده ، کشوری که در آن زندگی می کنم ، چیزی بگویم. “کشوری که من بهتر از هر چیز دیگری می شناسم و کشوری که در آن احساس پیچیده ای از خودخواهی و گناه در همان زمان وجود دارد.”
او در پایان میگوید: «ما در دنیایی زندگی میکنیم که شعار آن این است که انسانها برابر آفریده شدهاند و با این حال بر ستون فقرات ویرانی بنا شده است. بر خاک خونین بنا شده است. در هر کشوری در این کشور نظرات عالی وجود دارد و در عین حال بدترین چیزهایی که انسان می تواند خلق کند. تخریب، تجاوز، بردگی؛ بنابراین احساس می کنم اگر بخواهم امتیاز یک آمریکایی مدرن بودن را بپذیرم ، این فرصت را دارم ، باید مسئولیت برخی گناهان را بر عهده بگیرم. “گناهان، مردم بیچاره و رنج کشیده اند، بنابراین من این حق را دارم.”
منبع: Vanity Fair (نیکول اسپرلینگ)
این فیلم را در Experience ببینید