اخبار بازار

بورس سهام؛ توهم یا واقعیت؟


آیا این حباب نیست؟
آیا این حباب نیست؟

بحث بورس یا همان بورس ، اکنون داغ تر از همیشه است. هم آمار رسمی و هم تجربه شخصی نویسنده و شاید خواننده این متن یک حمله مشترک به خرید سهام است. نویسندگان نزدیک و دوردست ، یکی معلم مهد کودک است و دیگری یک صنعتگر در یک تعمیرگاه ، یک سوم دندانپزشکی است که همه پس انداز اندک خود را خریداری کرده است و توصیه می کند دیگران این کار را انجام دهند. شاخص ها همه به سمت بالا هستند “همه سود می کنند”

اما من اغلب تعجب می کردم چگونه کسی می تواند در بازار سود کسب کند. مهمتر از همه ، این “سود” چه نوع کار مالی به وجود آورد؟ چگونه می توان این بازار پرشور و سودآور را با اقتصادی مخرب که با گوشت و خون می بینیم ، ترکیب کنیم؟ با رشد اقتصادی در سال گذشته 1.7 درصد. .[منبع]

این اظهار نظر در پاسخ به چنین نگرانی هایی نوشته شده است. نه از منظر پاسخ یک سحر مطلق ، بلکه از نظر شخص کنجکاوی و ترغیب بیشتر تفکر و پرس و جو. افراد کنجکاو که از سخنرانان اصلی اقتصاد ناراضی هستند و تحلیل اقتصاد غیر ارتدکس را واقعی تر می کنند.

این یادداشت براساس سه ستون نقل قول از سه اقتصاددان مختلف ، نقل قول در بازار سرمایه ، ارتباط آن با وضعیت اقتصاد و آینده ای که تجربیات گذشته برای ما پیش بینی می کند ، بنا شده است. با این حال ، نظری که می خوانید ، مجموعه ای از سه نقل قول نیست ، بلکه تلاشی استدلالی برای درک وضع موجود با این سه دیدگاه است. به گفته نویسنده ، این سه منظره زمین مستحکم و مرتفع ای را تشکیل می دهند که می توان در جهت بهبود محیط زیست دید. اما قبل از رسیدن به خط آخر ، بگذارید به یک سؤال کلیدی بپردازیم: چرا در بازار سهام سود کسب می کنیم؟

چرا می توان سؤال دیگری پرسید: در بورس کالا چه می خریم؟ جواب این سوال می تواند “موجودی” باشد ، که جواب آن نیست. هیچ کس سهام نمی خواهد ، درست مثل اینکه آنها می خواهند یک ماشین مسافرت کند یا غذا بخورد. پشت سهام ما به دنبال سود و سود به دلیل افزایش قیمت سهام خریداری شده هستیم. بازارهای جهانی سرمایه – گذشته ، این ایده را رد می کند. قیمت ها برای توجیه برخی از سود سهام بسیار بالا هستند.)

بورس اوراق بهادار “امید به افزایش قیمت” دارد. اما این امید یک فعالیت اقتصادی واقعی و رشد و شکوفایی نیست. افزایش قیمت سهام ناشی از هجوم مردم ، همانطور که گفته شد ، به بازاری که در آن “همه از آن سود می برند” ناشی می شود. این بازار که از طریق تلفن و لپ تاپ در دسترس است کار دشواری نیست و با دنیای واقعی کار و تولید در ایران در همه ابعاد در تضاد است ، دنیایی که همه ما در آن پول از دست می دهیم. اما چه مشکلی در خرید و فروش امید وجود دارد؟ ناامیدی! رشد بی پایان خواهد بود ، و به محض اینکه سرعت قیمت ها پایین می رود – حتی صفر هم نمی شود ، فقط پایین می رود – آن ناامیدی گسترش می یابد ، همانطور که امید بود. اما چه زمانی این ناامیدی رخ می دهد؟ به عنوان اصلی ترین کاهش قیمت ، یعنی حمله عمومی ، کند می شود. فقط آهسته نباشید.

برای درک پدیده ای به نام بورس اوراق بهادار ، بیایید به پول کروگمن ، یک اقتصاددان کینزی و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2008 نگاهی بیاندازیم. گزیده هایی از مقاله خود در نیویورک تایمز در ژوئیه 2016:

من مانند اکثر اقتصاددانان ، معمولاً حرفی برای سهام ندارم. بورس اوراق بهادار نسبت به سایر بازارها در معرض تصورات غلط و هوس عمومی است و قیمت سهام بطور کلی بسیار پایین تر از آن است که مردم به وضعیت اقتصاد یا آینده اقتصاد اعتقاد داشته باشند.

با این حال ، ما نباید قیمت سهام را نادیده بگیریم. این واقعیت که شاخص های اصلی اخیراً بالاترین رکورد را به خود اختصاص داده اند ، یک واقعیت قابل توجه است. اما شاخص های وال استریت به ما چه می گویند؟

جواب ، به نظر من ، کاملاً مثبت نیست. در حقیقت ، از بعضی جهات ، رشد این بورس نشان دهنده ضعف اقتصاد است و نه قدرت آن. دانستن چگونگی این اتفاق می تواند به ما در درک وضعیت اقتصادی ما کمک کند.

با این وجود حقیقت این است که معمولاً سه نقطه اختلاف بین قیمت سهام و موفقیت اقتصاد وجود دارد. اول ، قیمت سهام منعکس کننده سود است نه کل درآمد. دوم ، قیمت سهام وجود فرصت های سرمایه گذاری یا به عبارت دیگر عدم وجود چنین فرصت هایی را تأیید می کند. سرانجام ، رابطه بین قیمت سهام و سرمایه گذاری واقعی که موجب توسعه اقتصادی می شود رو به کاهش است.

در نکته اول: ما موفقیت اقتصاد را با افزایش درآمد ساکنان دولت می سنجیم. اما سهام عموماً درآمد را نشان نمی دهد: آنها بخشی از درآمد ، یعنی سود را نشان می دهند. فرقی نمی کند نسبت درآمد به درآمد ثابت باشد: اما در عمل ، این نسبت ثابت نیست و سهم درآمد ملی متغیر است.

نکته دوم: سرمایه گذاران برای خرید سهمی از درآمد آینده سهام خریداری می کنند. ارزش آنها برای چنین خریدی بستگی به گزینه های دیگر آنها برای تبدیل پول امروز به درآمد فردا دارد. و امروزه گزینه های سرمایه گذاری بسیار ضعیف هستند. (با توجه به نرخ بهره بلند مدت در اوراق قرضه دولتی و نرخ تورم.)

نتیجه این است که قیمت سهام شواهدی از سلامت اقتصادی نیست. و برعکس ، این نشانه اقتصادی است که در آن فرصتهای سرمایه گذاری تولیدی بسیار محدود و قدرت انحصارها بسیار زیاد است.

بنابراین ، هنگامی که اخبار مربوط به افزایش قیمت سهام را می خوانید ، به یاد داشته باشید: آنچه برای داو جونز مفید است لزوماً برای ایالات متحده خوب نیست و بالعکس.

به نظر من ، آنچه کروگمن در سال 2016 نوشت ، برای درک وضعیت فعلی ما بسیار مفید است. هجوم مردم به بورس سهام در ایران به دلیل عدم وجود فرصت های سرمایه گذاری واقعی برای توسعه اقتصادی است. اما این کل داستان نیست. “سود” بخش دیگری از داستان است. هرگونه سرمایه گذاری واقعی در زمینه کار و تولید بسیار کمتر از آنچه امروز در بورس کالا می بینیم سود بیشتری خواهد داشت. سود که با در نظر گرفتن تورم ، در واقع به معنای کاهش نرخ بهره است ، حتی ثروتمند شدن نیست. مردم از اقصی نقاط زندگی ، وحشت از رشد اقتصادی منفی و تورم بالای 40 درصد ، و با هراس از جاری شدن اخبار منفی و تجربیات مستقیم زندگی امروز ، به دنبال راه حل مقرون به صرفه هستند که حداقل باعث فقیرتر شدن آنها نشود. خرید خودرو با کمترین قیمت 80 میلیون تومان به این معنی نیست که شخصی با پنج میلیون تومان بتواند به فکرش بیاید. به نظر می رسد طلا و ارز گزینه های محتمل تری هستند. با این حال ، سودآوری آنها در ماههای اخیر با افزایش شاخص های کل بورس قابل مقایسه نیست. علاوه بر این ، بازی بورس نسبت به خرید سکه و سکه کم خطرتر و ساده تر است و شهرت بهتری دارد.

نکته اضافه شده کروگمان ، تأکید بر فعالان بزرگ بورس است. کسانی که نه تنها می توانند مستقیماً از طریق صرافی های خود بر بازار تأثیر بگذارند بلکه چشم بسیاری از سهامداران کوچک را نیز به عنوان راهنما در اختیار دارند. بازیکنانی که حضور آنها در بورس سهام ایران غیر منطقی به نظر نمی رسد.

برای حمایت از این تحلیل ، پاراگرافی از هاجوون چانگ ، اقتصاددان نهادی و ساکن دانشگاه کمبریج را می خوانیم:

نرخ واقعی بهره 8 ، 10 یا 12 درصد بدان معنی است که سرمایه گذاران بالقوه سرمایه گذاری در یک بازار غیرمالی را جذاب نمی دانند ، زیرا تعداد بسیار کمی از سرمایه گذاری های غیر مالی بیش از 7 درصد ارزش دارند. در چنین شرایطی ، تنها سرمایه گذاری سودآور در دارایی های مالی ، که سود و ریسک بالایی است ، خواهد بود. اگرچه سرمایه گذاری مالی می تواند رشد اقتصادی را برای مدتی پایدار نگه دارد ، اما چنین رشدی پایدار نخواهد بود ، زیرا در نهایت سرمایه گذاری مالی باید با فعالیت اقتصادی بلند مدت در جهان واقعی تکمیل شود. این بی ثباتی در بحران اقتصادی سال 2008 مشهود بود. [منبع: فصل ششم، صفحه ی صد از این کتاب چاپ ۲۰۱۰]

صرف نظر از اعدادی که از اقتصاد ایالات متحده گرفته شده است ، این عبارت شبیه به عبارتی است که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم. مزایای فعالیت اقتصادی واقعی در ایالات متحده کمتر از “سودآور” نیست مگر اینکه سرمایه گذار به بازارهای مالی حمله کند. به نظر می رسد در ایران نه تنها سود ، بلکه بلاتکلیفی فردا و عدم اطمینان در مورد آینده و شاید “تازه بودن” بازار سهام ، مردم را به سرمایه گذاری ترغیب کند. علاوه بر این ، تخمین زده می شود که کار واقعی در اقتصاد “منسوخ” است. این سقوط از سکه ممکن است ادامه مفهوم علاقه به محل تولد ، فرار نخبگان و دولت غیر ملی دولت باشد. ریشه های سیاسی با پیامدهای اقتصادی.

با توجه به تحلیل فوق ، سود حاصل از فروش سهام از کجا به دست می آید و چرا سهام بورس رونق می گیرد و چه ارتباطی بین اقتصاد واقعی و بازار سهام وجود دارد ، فرصتی برای بررسی دو نقطه از مایکل رابرتز ، اقتصاددان مارکسیستی ، با تهیه این یادداشت وجود دارد.

رابرتز در مقاله نوشت: “بازارهای سهام ، درآمد و غیرمنطقی”.

اگر از دیدگاه تحلیلی مارکسیستی نوسانات بازار سهام را بررسی کنیم ، دیگر یک رمزنگاری نخواهد بود. در قیمت های بورس سهام ، مهم نیست که چقدر بالا یا پایین باشد ، در نهایت سرمایه گذاران باید ارزش شرکت را با سودآوری آن بسنجند. قیمت سهام یک شرکت ممکن است به دور از قیمت سهام یا سود انباشته آن باشد ، اما در نهایت به سودآوری باز خواهد گشت. در حقیقت ، اگر به شاخص های بورس کالا نگاه کنیم ، در طولانی مدت آنها روند صعودی و نزولی را نشان می دهند ، حداقل در ایالات متحده ، یک مسابقه عالی برای نوسانات نرخ بهره است.

البته سرمایه گذاران نیز روزانه تصمیمات غیر منطقی می گیرند ، اما در طی مدت زمانی طولانی ، تصمیمات سرمایه گذاران برای خرید یا فروش سهام یا اوراق بهادار براساس نرخ بازپرداخت انجام می شود و قیمت آن سهام تغییر خواهد کرد. ساخته شده و این نرخ بازده سرمایه در نهایت به تفاوت بین سودآوری سرمایه گذاری و هزینه سرمایه بستگی دارد.

اگر قیمت سهام بسیار پایین تر از سود سرمایه در اقتصاد باشد ، سرانجام به همان سطح سود سرمایه باز می گردند. [منبع]

به بیان دقیق تر ، رابرتز می گوید ارزش واقعی بخشی از یک کارکرد مستقیم بخشی از سودهای او است. در حقیقت ، مانند هر سرمایه گذاری دیگر ، با تقسیم سود هر سهم در قیمت سهم ، نرخ بازده حاصل می شود. نرخ بازده باید در مرحله بعدی با سودآوری در سایر بخش های اقتصاد و با در نظر گرفتن عوامل دیگری مانند ریسک ، نقدینگی ، ارزش های شخصی و غیره اندازه گیری شود. آنچه ما شاهد آن هستیم رقابت برای سرمایه گذاری در سهام است که حاشیه سود سهام بسیار ، بسیار کم دارند ، زیرا مخرج کسری بالاترین قیمت است. پس چرا آنها هنوز هم جذاب هستند؟ زیرا جذابیت آنها سرمایه واقعی نیست بلکه سرمایه تخیلی است. شخصی که امروز سهام خود را در بورس اوراق بهادار خریداری می کند ، نه از یک بورس سهام بلکه از سرمایه گذار دیگری که سهام را با قیمت بالاتر خریداری می کند ، به سود امیدوار است. آنچه می خرید و می فروشید ، مبتنی بر امید به افزایش قیمت است. اما سرانجام این امید همانطور که بارها و بارها تکرار شد – در سال 2008 ماندگار شد – و قیمت ها به همان ارزش واقعی سقوط می کنند.

پاسخ دقیق به این سؤال دشوار است ، اما جواب صحیح خواهد بود: وقتی سهامداران احساس کنند که افت قیمت ها نزدیک می شود ، هنگامی که امید به افزایش قیمت ها از بین می رود. رشد قیمت برای کند کردن کافی است – متوقف نشود ، فقط کم کنید – یا کلمات و نشانه هایی در گوش بازیکنان قرار می گیرد ، یا بازیکنان اصلی شروع به فروش سهام می کنند و بازیکنان کوچک نیز شروع به دنبال کردن می کنند ، مانند در پایان نمایش ، یک بیننده مشهور شروع به لرزیدن دست ها می کند و دیگران دنبال کت و شلوار می روند. این مدل “ایستادن تشویق” نام دارد.

مایکل رابرتز ، که از سال 2005 به طور گسترده و در انتظار بحران مالی 2008 نوشت و در مورد بحران بزرگ هشدار داد ، در مقاله ای در فوریه 2006 نوشت: “زمان بمب حساب می کند.”

حتی کاهش سرعت رشد قیمت خانه به مصرف آسیب می رساند. بررسی صاحبان خانه در 13 منطقه با افزایش بسیار سریع قیمت مسکن نشان می دهد که اگر رشد قیمت متوقف شود ، از هر چهار پاسخ دهنده ، یکی از چهار پاسخ دهنده شروع به کاهش مصرف می کند. . اکنون قیمت خانه در مقایسه با سطح ویرانگر قبلی کاهش یافته است. … همه این رویدادها برای صاحبان خانه انگلستان آشنا هستند. کاهش قیمت مسکن در انگلیس و استرالیا در سال گذشته ، آینده صاحبان آمریکایی است. نیازی به کاهش قیمت نیست: هرچه قیمت ها به آرامی افزایش می یابد ، برای ایجاد دردسر بزرگی کافی است. [منبع: فصل سوم از کتاب رکود بزرگ چاپ ۲۰۰۹]

اگرچه یادداشت رابرتز در مورد بازار مسکن ایالات متحده نگران است ، اما می تواند در همه بازارهای حباب گنجانده شود.تاریخ ها نه بر اساس ارزش واقعی کالا بلکه بر اساس امید به قیمت بالاتر فروش ایجاد می شوند.

در حالی که ما به عوامل ایجاد بحران بازار نگاه می کنیم ، ارزش آن را دارد که به سقوط ناگهانی بازار سرمایه ایالات متحده در سال 1996 ، هنگامی که یک عبارت دو کلمه توسط آلن گرینشفان ، مدیر آن زمان فدرال رزرو گفته شد ، نگاهی بیاندازیم. حباب نقطه dot bubble dot.com

در زیر پخش مستقیم GreenSpen است:

اما چگونه می دانیم وقتی یک فرصت غیر منطقی ارزش دارایی ها را برگشت ناپذیر کرده است؟ افزایشی که در نهایت منجر به کاهش غیرمنتظره و طولانی مدت خواهد شد ، همانطور که ژاپن طی دهه های اخیر تجربه کرده است.

پیش از پایان سخنرانی ، توکیو فرو ریخت و بازارهای دیگر نیز در روزهای بعد از آن به دنبال آن بودند. رابرت شیلر ، اقتصاددان برنده جایزه نوبل 2013 و اقتصاددان رفتاری ، می نویسد:

اشتیاق غیر منطقی اساس روانی یک حباب توهم است. حباب توهمی را به عنوان وضعیتی تعریف می کنم که در آن خبر افزایش قیمت از اشتیاق سرمایه گذاران چوب برای گرم کردن منشا می گیرد. این علیرغم شک و تردید در مورد ارزش واقعی سرمایه گذاری ، خواه به دلیل حسادت یا هیجان قمار یا هر دو ، سرمایه گذاران را به خود جلب می کند. [منبع]

ما شیلر طرفدار سرمایه دار را نقل قول می کنیم و این نت را می توان از فهرست محبوب وارن بافت – سهامدار و واسطه سهام ایالات متحده نهایی کرد.در زمان نوشتن این یادداشت – 13 مه 20 ، مطابق با 24 مه 2010 – نسبت ارزش سهام بورس به سال گذشته طبق محاسبات من حدود 1.6 است. [منبع اول، منبع دوم، منبع سوم] برخی این اندازه گیری را به اندازه 2 محاسبه کرده اند.[منبع] اما این اندازه گیری چیست؟ به عبارت دیگر ، ارزش سهام سازمانها در بورس سهام بیش از یک سال و نیم از تولید ناخالص داخلی در کشور شده است.همانطور که اشاره شد ، ارزش واقعی یک سهم با سودی که سهام می تواند بدست آورد نزدیک است و سود خود به خود بخشی از اندازه تولید ناخالص داخلی است و این بدان معناست که سهم بورس از کل تولید داخلی باید باشد. کسری بودن ، بسیار کوچکتر از عدد اول است ، در نتیجه ، ارزش شاخص فعلی به این معنی است که ارزش سهام بورس با اندازه اقتصاد ما مطابقت ندارد.

جهت دیدن مقالات بیشتردر مجموعه اخبار کسب و کار کلیک کنید 

مسوولیت کلیه محتوای سایت بر عهده منابع اصلی بوده وبانک مشاغل اینفوجاب هیچ مسوولیتی در قبال محتوا ندارد.

دکمه بازگشت به بالا