این چشمه از پنجره باز اتاق می آید.

این روزها به دلیل این بیماری همه گیر جدید از خانه خارج می شوم. دیگران می گویند ما در قرنطینه هستیم اما فکر می کنم من مستقر شدم. من واقعاً از گرفتن مادرم کورونا می ترسم. این بزرگترین و واقعی ترین ترس از کورونا است. وی بارها علائمی از قبیل سردرد ، عطسه و عرق داشت اما بیماری عروق بیماری کرونا قلب به همراه علائمی که خواهرم توصیف می کند این روزها یک وضعیت قلبی و یک کابوس برای من است.

او از خواهرم خواست تا در همان بیمارستان بماند و به خانه نرود تا از ایمنی مادرش محافظت کند. من هم نگران او هستم. فشار کار و از همه مهمتر ، بد بودن رئیس بیمارستان و همکارانش ، بالا بودن پا و نبود تجهیزات مناسب. حالا که مجبور شدم به خانه بروم. او مجبور است وقت آزاد خود را به تنهایی در اتاق هتل 12 متری بین کتابهایش بگذراند. البته چندین بار او را برای او غذا آورده ام ، اما اوضاع دشوار است.

هوا کاملاً بهاری شد. گرما و خونسردی بهار تابستان و باران های گاه به گاه. بار دیگر ، حکمت بهار این است که تا امسال ، هیچ کس اولویت و تمرکز ندارد ، اما باز هم به بازگشت خود ادامه می دهد.

ممکن است این روزها خسارت بزرگی در بورس سهام یا حداقل فشار وارد نشود ، اما با ترس تعداد زیادی از تازه واردان به بورس چه کاری می توان انجام داد. این روزها در حال بررسی چند شرکت شبکه ای در خانه هستم. اما برقراری ارتباط با دیگران برای کار گروهی دشوار است و من اکثر کارها را خودم انجام می دهم.

من هیچ توجهی به کلاس های دانشگاه ندارم. من به توصیه علی رضا به گروه ها پیوستم ، اما از آن زمان به بعد به آنها ملحق نشده ام. هر یک از آنها حاوی تعداد زیادی مکالمه خوانده نشده انباشته شده است که احساس می کنم بسیاری از آنها صداهای اصلی هستند که به عنوان یک درس در آنجا قرار گرفته اند. در این فصل بیش از 2000 نامه نخوانده ام. امیدوارم هیچ یک از افرادی که می شناسم سلامتی خود را از دست ندهند. بعضی اوقات برای برخی از دوستان قدیمی در شهرهای مختلف پیام ارسال می کنم ، آرزوی سلامتی برای آنها دارم و از سلامتی آنها می خواهم.

زمان بهار من را وسوسه می کند که در خانه ننشینم. من فقط با باز کردن پنجره به این وسوسه پاسخ می دهم. درس عالی این روزها این است که همیشه بدتر هم هست. بنابراین ، آرام باشید.

من سعی خواهم کرد تا در روزهای آینده موارد را گوشزد کنم.