امام گفت: من لنین نیستم!/ برشی از کتاب

امام گفت: من لنین نیستم!/  برشی از کتاب

آنچه می خوانید برشی از کتاب «خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی»است .

تیتربرتر -که به ماجرای توقیف روزنامه اطلاعات در پی انتشار بخشی از کتاب «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» منسوب به شهید مرتضی مطهری پرداخته است:

لطفا در مورد توقیف روزنامه اطلاعات بعد از انقلاب توضیح ‎‏دهید؟‏
یک روز صبح در سال 62 من در دفتر کارم نشسته بودم و مشغول ‎‏تنظیم تیترهای روزنامه اطلاعات بودم و آن را آماده می ‏‏کردم که آقای ‎‏انصاری از جماران زنگ زد و گفت که امام فرمودند تا اطلاع ثانوی ‎‏اطلاعات چاپ نشود. برای من خیلی تکان دهنده بود. روزنامه اطلاعات ‎‏توقیف بشود آن هم با امر قاطع امام خمینی. طبیعتا می ‏‏بایست سوء‏‏ ‏‏تفاهمی‏‎ ‎‏پیش آمده باشد که تبعا مساله‏‏ ای قابل حل است.‏

‏‏موفق به تماس گرفتن با امام نشدم. آزردگی و ناراحتی ایشان در ‎‏حدی بود که مجال نمی ‏‏دادند برای توضیح خدمت ایشان برسم. نزد آقای ‎‏خامنه‏‏ ای که آن موقع رئیس جمهور و سپس نزد آقای هاشمی که رئیس ‎‏مجلس بودند رسیدم و ماجرا را تعریف کردم. آنها هم از اتفاقی که افتاده ‎‏بود ابراز تاسف کردند و به دلیل اصرار من و لطف و علاقه‏‏ ای که به من ‎‏داشتند سعی کردند که تماس بگیرند.‏

‏‏افسردگی و آزردگی امام در حدی بود که برای تنبیه کردن من و ‎‏نشان دادن قاطعیت جدی حتی به آنها هم اجازه ندادند که تماس بگیرند. ‎‏ما ریشه‏‏ ‏‏یابی کردیم و بالاخره معلوم شد که تصادفا آن روز صفحات لایی ‎‏روزنامه در منطقه تجریش و جماران توزیع نشده بود.‏

‏‏ماجرا از این قرار بود که روزنامه دو بخش داشت: صفحات رویی و ‎‏صفحات لایی. صفحات لایی از قبل تدارک دیده می ‏‏شد یعنی شب چاپ می شد و صبح آماده بود. اما صفحات رویی که هشت صفحه بود و اخبار مهم روز و لحظه‏‏ ای را داشت، در روز تنظیم می ‏‏شد و در آخرین لحظات ‎‏یعنی حدود یک یا دوی بعد ازظهر از چاپ بیرون می ‏‏آمد.‏

‏‏صبح آن روز وقتی ما آمدیم دیدیم در صفحات لایی که روز قبل ‎‏چاپ شده است عبارتی چاپ شده که غلط چاپی زشتی در آن وجود ‎‏دارد. طبیعتا انتشار آن به مصلحت نبود. ما لایی را جمع کردیم. تعداد ‎‏زیادی لایی جمع شد. طبیعتا اینها می ‏‏بایست خمیر بشود و لایی دیگر ‎‏چاپ گردد. معمولا برای تسریع در امر توزیع روزنامه، روزنامه فروش ها صبح می آ‏‏مدند لایی را می ‏‏بردند و ظهر هم رویی را، و بعدازظهر هم لایی ‎‏و رویی را با هم تلفیق و توزیع می ‏‏کردند.‏

‏‏دوستان همت کرده بودند و لایی ها را از روزنامه فروشی ها پس ‎‏گرفته بودند تا اصلاح شده های آن توزیع شود، اما با وجود این که ‎‏لایی های اصلاح شده حاضر بود، به دلیل حساسیت منطقه تجریش و جماران شاید اصلاح شده ها را به آن ‏‏ ‏‏جا نفرستاده بودند تا نکند یک وقت ‎‏در لایی اصلاح شده هم نسخه‏‏ آیا‏‏ز همان قبلی‏‏ ‏‏هاباشد. یاشاید به دلیل ‎‏شلوغی و اشفتگی آن روز و نیز خلاف روال بودنِ این کار، راننده‏‏ ها لایی های جدید را به جای لایی های قبلی به این منطقه نبرده بودند. این ‎‏احتمال قوی تر بود و قبلا هم در مواردی این امر برای مناطق دیگری‎ ‎‏اتفاق افتاده بود. ‏‏البته احتمال هم داده می ‏‏شد که دستی برای خرابکاری‎ ‎‏بود تا نگذارد آن روز در آن منطقه، روزنامه اطلاعات به درستی توزیع‎ ‎‏شود.‏

‏‏ما معمولا برای دفتر امام روزنامه هر روز را با پیک می ‏‏فرستادیم. به ‎‏خاطر همین جریانات، آن روز، روزنامه دیر از چاپ بیرون آمد.‏

‏امام هنگام مطالعه دیدند که روزنامه ها نیامده است. توصیه کردند که ‎‏کسی برود روزنامه را بگیرد و بیاورد. وقتی از بیرون روزنامه را آوردند ‎‏دیدند که روزنامه فروش فقط صفحه‏‏ های رویی روزنامه را داده است. ‏‎‎‏وقتی ما هم روزنامه را فرستادیم امام حساس شدند و این سوال برایشان‎ ‎‏پیش آمد که چرا روزنامه‏‏ ای که لایی ندارد چاپ شده است. یکی از‎ ‎‏مسئولین دفتر را به دنبال روزنامه فرستادند. آن فرد مسئول به تجریش ‎‏آمده بود و دیده بود روزنامه ها لایی ندارد. از آن طرف به اقدسیه رفته ‎‏بود و دیده بود در آن جا هم لایی ندارد. اما وقتی به پایین های شهر رسیده ‎‏بود متوجه شد که روزنامه های اطلاعات با لایی توزیع شده است. امام ‎‏ناراحت شدند و گفتند: چرا این روزنامه با این شکل به دست من می رسد و با روزنامه هایی که در سطح شهر پخش می ‏‏شود فرق دارد.‏

‏‏تصادفا همان روز در قسمت لایی روزنامه، مطلبی از کتاب مباحث ‎‏اقتصادی استاد مطهری نقل شده بود و امام قبلا دستور داده بودند که در ‎‏این کتاب تجدید نظر شود. چون گفته شده بود که همه مطالبش از خود ‎‏استاد نیست.‏

امام گفت: من لنین نیستم!/  برشی از کتاب

‏‏این مطلب، توسط همکاران روزنامه در سرویس اقتصادی به مناسبت ‎‏سالگرد شهادت مرحوم مطهری چاپ شده بود. تلقی امام این بود که ما‏‎ ‎‏کتابی را که به منظور بررسی تا اطلاع ثانوی ممنوع شده و نمی ‏‏بایست ‎‏چاپ شود چاپ کرده ایم و تازه برای این که امام خمینی از این امر مطلع ‎‏نشود لایی روزنامه را هم به دست ایشان نرسانده ایم. حتی در منطقه ‎‏وسیع شمیران و تجریش و اقدسیه پخش نکرده ایم ولی در سطح کشور ‎‏و بین مردم پخش کرده ایم. امام تعبیر زیبایی کرد و گفت: «من لنین نیستم ‎‏که استالین یک روزنامه مخصوص او چاپ می ‏‏کرد و می ‏‏گذاشت ‎‏جلویش و در سراسر شوروی روزنامه دیگری را منتشر می ‏‏ساخت. یک ‎‏جایی من می ‏‏بایست بایستم تا بدانند من بازی نمی ‏‏خورم.‏»

‏‏البته امام با سعه صدری که داشتند وقتی بالاخره ماموفق شدیم نزد ‎‏ایشان توضیح بدهیم، اجازه دادند که روزنامه از توقیف در بیاید. این ‎‏واقعه تلخ‏‏ ‏‏ترین واقعه دوران خدمت من در روزنامه اطلاعات بود و ‎‏دشمن هم علی‏‏ ‏‏الخصوص در خارج از کشور از این مساله خیلی استفاده ‎‏کرد به طوری که من تصمیم به استعفاء گرفتم.‏

‏‏آیا استعفا دادید؟‏

‏‏نه. تصادفا آن ایام مقارن با کشف مبارک و میمون تشکیلات ‎‏مخفی حزب توده در مسند هدایت توطئه‏‏ های پنهانیِ نظامی و امنیّتی ‎‏علیه نظام جمهوری اسلامی‏‏ و دستگیری کادرها و اعضای آن بود. من ‎‏دیدم اگر در آن زمان از تصدی روزنامه اطلاعات استعفابدهم برای ‎‏کسانی که شناخت کافی ندارند یا کینه‏‏ ای دارند چنین‏‏ به نظر می آید که ‎‏انگار من هم توده‏‏ ای بودم و کنار رفتم و دلیل توقیف روزنامه هم این ‎‏بوده است! البته تحت آن شرایط من واقعا مستاصل مانده بودم. چرا که ‎‏پس از آن جریان و آزرده شدن آن بزرگوار، دیگر صلاح نبود من باشم. ‎‏و از طرف دیگر جا خالی کردن هم به صلاح مبارزین اسلامی نبود. چون ‎‏به توده‏‏ ای بودن متهم می ‏‏شدم.‏

‏‏من خدمت امام پیغام دادم که من تادبا بنای کنار کشیدن و رفتن دارم ‎‏منتهی این مساله باعث شده که مردد شوم. امام گفتند: شما باشید و ‏‏اصلاح ‎‏کنید. گفتم: چشم. بعد هم جهت توضیحات شخصا خدمت امام رسیدم.‏

‏ضمنا اسناد بخش‏‏های حروفچینی و تصحیح و هر چه در این مورد ‎‏بود همه را به حاج احمد آقا نشان دادم تا خدمت امام ببرد. دوستان ‎‏شورای سردبیری (جلال رفیع، احمد ستاری و احمد شیرزاد) بدون ‎‏اطلاع من تلفنی با حاج احمد آقا صحبت کرده و نامه ای برای امام ‎‏فرستاده بودند که در این قضیه هر قصور یا تقصیری هست مربوط به ‎‏عمل ماست و فلانی از آن مبرّا بوده است. این توضیح هم داده شد که ‎‏مطالب چاپ شده از قلم استاد مطهری در روزنامه اولا جامع بوده یعنی ‎‏هم از بخش ضد کمونیستی اش و هم از بخش ضدّ سرمایه داری اش ‎‏انتخاب شده، ثانیا آن را از آن فصل کتاب برگزیده ایم که انتسابش به ‎‏استاد مطهری قطعی است، ثالثا اگر می خواستیم پنهانکاری کنیم که در ‎‏صفحه اول روزنامه تیتر نمی زدیم.‏

‏‏این حادثه که در آخر هفته و متصل به جمعه صورت گرفت حدود ‎‏سی و چند ساعت طول کشید و مدت توقیف روزنامه طولانی نشد اما‏‎ ‎‏عملکرد امام نشان داد که با کسی شوخی و رودربایستی ندارد.‏

‏‏علی‏‏ ‏‏رغم وفا و صمیمیت و لطفی که به دوستان و همراهانش داشت ‎‏مع ذلک اگر تشخیص می ‏‏داد که خطایی صورت گرفته به تکلیف عمل می کرد و دیگران می ‏‏بایست حواسشان جمع باشد و خطایی نکنند.‏

‏‏البته امام وقتی توضیحات ما را شنیدند و دیدند که من تضعیف ‎‏شده ام و به عنوان کسی که بد عمل کرده مطرح شده ام، با بزرگواری ‎‏اجازه دادند یک جلسه با همکاران روزنامه خدمتشان برسیم. من هم در ‎‏آن جلسه صحبت‏‏هایی کردم و ‏‏مورد مرحمت ایشان قرار گرفتم.‏

22057

دکمه بازگشت به بالا